کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترجیع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترجیع
لغتنامه دهخدا
ترجیع. [ ت َ ] (ع مص ) انا ﷲ و انا الیه راجعون گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در مصیبت انا ﷲ و انا الیه راجعون گفتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || گام زدن ستور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ...
-
جستوجو در متن
-
غلت دادن
لغتنامه دهخدا
غلت دادن . [غ َ دَ ] (مص مرکب ) غلتانیدن . غلطانیدن . غلط دادن .- غلت دادن آواز ؛ تحریر. ترجیع صوت . بگردانیدن آواز.نغمه زدن در آواز. ترنم کردن .
-
غلط دادن
لغتنامه دهخدا
غلط دادن . [ غ َ دَ ] (مص مرکب ) غلطانیدن . غلتانیدن . گردانیدن بر روی خود. گردانیدن به پهلو.- غلط دادن آواز ؛ تحریر صوت . ترجیع. در گلو گردانیدن آواز.
-
رنم
لغتنامه دهخدا
رنم . [ رَ ن َ ] (ع مص ) سراییدن . (تاج المصادربیهقی ) (المصادر زوزنی ) (منتهی الارب ). ترجیع صوت باشادمانی . (از معجم متن اللغه ). رجوع به ترنم شود.
-
نغمه زدن
لغتنامه دهخدا
نغمه زدن . [ ن َ م َ / م ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) نغمه زدن در آواز؛ ترجیع صوت . بگردانیدن آواز. (یادداشت مؤلف از زمخشری ). غلت دادن آواز. (یادداشت مؤلف ).
-
شحیج
لغتنامه دهخدا
شحیج . [ ش َ ] (ع مص ) شحاج . (منتهی الارب ). بانگ کردن زاغ . || کلانسال شدن زاغ . || درشت گردیدن بانگ زاغ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ترجیع صوت . (اساس البلاغة) (منتهی الارب ).
-
بهاریات
لغتنامه دهخدا
بهاریات . [ ب َ ری یا ] (اِ) ج ِ بهاریه . قصایدی که درباره ٔ بهار گفته شود. (فرهنگ فارسی معین ) : بهار آمد، بهار آمد بهاریات باید گفت بگو ترجیع تا گویم شکوفه از کجا بشکفت . مولوی .و رجوع به بهاریه شود.
-
ترجع
لغتنامه دهخدا
ترجع. [ ت َ رَج ْ ج ُ ] (ع مص ) فروختن ناقه و ببهای آن دیگری خریدن مثل آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): ترجع الناقة؛ اشتریها بثمن اخری مثلها. (منتهی الارب ) (المنجد). || انا ﷲ و انا الیه راجعون گفتن در مصیبت . (از المنجد). || آمد وشد کردن (آواز). ...
-
طرماج
لغتنامه دهخدا
طرماج . [ طَ ] (اِخ ) موضعی است در قول ابووجزه ٔ سعدی آنجا که گوید : کأن َّ صوت حداها و القرین بهاترجیع مغترب نشوان لجلاج نعب ُ الاشاهیب فی الأخبار یجمعهاو اللیل ساقطة اوراقه داج حتی اذاما ایالات ٌ جرت برحاًو قد ربعن الشوی عن ماء طرماج .(از معجم ال...
-
ترکیب بند
لغتنامه دهخدا
ترکیب بند. [ ت َ ب َ ] (اِ مرکب ) آنکه شاعر چند بند به بحر موافق و به قوافی مختلف تصنیف نماید و مابین هر بیتی علیحده غیر مکرر متفق الوزن و مختلف القوافی حایل کند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قسمتی است از اقسام ترجیعبند. (از کشاف اصطلاحا...
-
علی زیدی
لغتنامه دهخدا
علی زیدی . [ ع َ ی ِ زَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ (الهدی )بن احمد زیدی . ملقب به منصور. امام زیدی یمن . وی از بنی قاسم واز نوادگان الهادی الی الحق و از اهالی صنعاء بود. در سال 1251 هَ . ق . پس از فوت پدرش به امامت منصوب گشت و چهار بار او را خلع کردند و دوبا...
-
واگردان
لغتنامه دهخدا
واگردان . [ گ َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) پوشاک عوضی . ملبوسی که بجای آنچه در تن دارند پوشند. (ناظم الاطباء). کن و واکن . جامه ای به ذخیره که جامه ٔ پوشیده را بدل باشد. جامه ای جز آن که بر تن دارند که چون این شوخ گیردآن دیگری را پوشند. جامه ٔ نهاده بر...
-
جمال الدین کاشی
لغتنامه دهخدا
جمال الدین کاشی . [ ج َ لُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) از اکابر شعرای زمان اباقاخان است . ترجیع لطیفی در جواب سعدی شیرازی دارد که مطلع آن اینست :من مستم و رند و لاابالی وین شیوه مراست لایزالی .و بندترجیع اینست :برخیزم و دست یار گیرم بی یار چرا قرار گیرم . (حبی...
-
ترجیعبند
لغتنامه دهخدا
ترجیعبند. [ ت َ ب َ ] (اِ مرکب ) معنی این در لغت برگردانیدن بند است و در اصطلاح آن که شاعر چند بند در بحر موافق و بقوافی مختلف تصنیف نماید و بعد هر بند، یک بیت معینی را که متفق الوزن و مختلف بقوافی هر دو بند باشد باربار بیارد بشرطی که آن بیت ِ مکرر ب...