کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترجیح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترجیح
لغتنامه دهخدا
ترجیح . [ ت َ ] (ع مص ) افزونی دادن . (تاج المصادر بیهقی ). افزونی نهادن . (مصادر زوزنی ) (دهار) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (آنندراج ). دادن کسی را راجح و مائل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : از حقوق رعیت بر پادشاه آنست که ... کسانی را که در کار...
-
واژههای مشابه
-
ترجیح دادن
لغتنامه دهخدا
ترجیح دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) رجحان و برتری و فزونی و فضیلت دادن کسی یا چیزی را بر دیگری . سبقت و تقدم بچیزی یا بکسی دادن : ترجیح میدهد بپدر اوستاد راهر کس شناخته ست بیاض و سواد را.صائب .
-
ترجیح یافتن
لغتنامه دهخدا
ترجیح یافتن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) رجحان و فزونی و فضیلت بدست آوردن : هم ز حق ترجیح یابد یک طرف زآن دو یک را برگزیند زآن کنف . مولوی .در دلش تأویل چون ترجیح یافت طبع در حیرت سوی گندم شتافت .مولوی .
-
جستوجو در متن
-
مرجح
لغتنامه دهخدا
مرجح . [ م ُ رَج ْ ج َ ] (ع ص ) رجحان نهاده شده . ترجیح داده شده . برتر شمرده شده . نعت مفعولی است از ترجیح . رجوع به ترجیح شود.
-
مرجح
لغتنامه دهخدا
مرجح . [ م ُ رَج ْ ج ِ ] (ع ص ) ترجیح نهنده . برتری دهنده . نعت فاعلی است از ترجیح . رجوع به ترجیح شود.
-
راجح شدن
لغتنامه دهخدا
راجح شدن . [ ج ِ ش ُ دَ] (مص مرکب ) افزون و فائق شدن . (آنندراج ). ترجیح .
-
مزیت دادن
لغتنامه دهخدا
مزیت دادن . [ م َ زی ی َ دَ ] (مص مرکب ) ترجیح دادن . تفوق دادن .
-
رجحان دادن
لغتنامه دهخدا
رجحان دادن . [ رُ دَ ] (مص مرکب ) برتری دادن . فضیلت نهادن . برتر شمردن . مزیت دادن . تفوق دادن . ترجیح دادن . افزون شمردن . افزونی دادن .
-
محظی
لغتنامه دهخدا
محظی . [ م ُ ](ع ص ) تفضیل دهنده کسی را بر کسی . (آنندراج ). برگزیننده و ترجیح دهنده ٔ چیزی بر دیگری . (ناظم الاطباء).
-
مزیت حاصل کردن
لغتنامه دهخدا
مزیت حاصل کردن . [ م َ زی ی َ ص ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تفوق پیدا کردن . ترجیح یافتن .
-
احظاء
لغتنامه دهخدا
احظاء. [ اِ ] (ع مص ) تفضیل دادن بر. ترجیح نهادن بر. افزونی نهادن . || فضل و منت نهادن . || تحظیه . بهره مند کردن .
-
افزون نهادن
لغتنامه دهخدا
افزون نهادن . [ اَ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) ترجیح . (المصادر زوزنی ). تفضیل . فزونی دادن . بسیار گردانیدن .
-
برگزیننده
لغتنامه دهخدا
برگزیننده . [ ب َ گ ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) انتخاب کننده . || پسندکننده . || ترجیح دهنده . و رجوع به برگزیدن شود.