کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترتور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترتور
لغتنامه دهخدا
ترتور. [ ت ُ ] (ع اِ) پایکار و دامن بردار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جِلْواز. (تاج العروس ) (متن اللغة). || پیاده ٔ سلطان که بی وظیفه همراه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مرغی است . (منتهی الارب ). فاخته و قمری . (...
-
واژههای همآوا
-
طرطور
لغتنامه دهخدا
طرطور. [ طُ] (ع ص ) باریک دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دراز باریک . (مهذب الاسماء). || کلاه باریک دراز. || ناکس ضعیف . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
یؤرور
لغتنامه دهخدا
یؤرور. [ ی ُءْ ] (معرب ، اِ) تصحیفی است از ترتور که لغتی معرب از لاتین است به معنی پادو و پاکار و نیز نام مرغی است . (از نشوءاللغة صص 135-136).
-
دامن بردار
لغتنامه دهخدا
دامن بردار. [ م َ ب َ ] (نف مرکب ) تُرتور. (منتهی الارب ). زنانی که دامن دراز ملکه یا زنان اشراف که بزمین می کشید از پس پشت بر دست داشتند تا بزمین نساید. جلواز. (لغت نامه ٔ مقامات حریری ). پسه بردار.
-
پایکار
لغتنامه دهخدا
پایکار. (ص مرکب ، اِ مرکب ) پیشکار تحصیلدار. مردی باشد که چون تحصیلداربجائی آید او زر از مردم تحصیل کند و به تحصیلدار دهد. (برهان ). || خدمتکار.پادو. چاکر. نوکر. خادم . پرستنده . توثور بالضم ؛ سرهنگ و پای کار و خدمتکار. (منتهی الارب ). مدیره ، رئیس و...
-
پیاده
لغتنامه دهخدا
پیاده . [ دَ / دِ ] (ص ، ق ، اِ) آنکه با پای راه سپارد نه با ستور و امثال آن . کسی که بی چاروا و امثال آن و با پای خود راه رود. مقابل سوار و سواره . پیاد. (انجمن آرا). مقابل راکب و فارس . بی مرکب . صاحب غیاث اللغات و آنندراج آرند: مرکب از پی بمعنی پا...