کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تربیض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تربیض
لغتنامه دهخدا
تربیض . [ ت َ ] (ع مص ) جای دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برقرار کردن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || آنقدر آب در مشک کردن که قعر آن را بپوشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد).
-
واژههای همآوا
-
تربیز
لغتنامه دهخدا
تربیز. [ ت َ ] (ع مص ) پر کردن مشک را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) : و تبریزی شاعر در مقام تبریز هنر تربیز ساغری نتواند نمود. (دره ٔ نادره چ شهیدی ص 70). و از کف بلور مانند سقاة لعلی شفاه تبریزی تبریز ساغر یاقوت ف...