کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترافد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترافد
لغتنامه دهخدا
ترافد. [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) یکدیگر را یاری دادن . (زوزنی ). همدیگر را یاری دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تعاون . (اقرب الموارد) (المنجد). || یخنی نهادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
مترافد
لغتنامه دهخدا
مترافد. [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) همدیگر را یاری دهنده . (آنندراج ). یکدیگر رایاری دهنده . (ناظم الاطباء). و رجوع به ترافد شود.
-
یخنی نهادن
لغتنامه دهخدا
یخنی نهادن . [ ی َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) ذخر. ادخار. ترافد. (منتهی الارب ). ذخیره نهادن . (ناظم الاطباء). اقتناء.ذخیره کردن . پس انداز کردن ، چنانکه قورمه را در شکنبه ٔ گوسفند. (یادداشت مؤلف ). ذخر. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ): ...