کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تراع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تراع
لغتنامه دهخدا
تراع . [ ت َرْ را ] (ع اِ) دربان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بَوّاب . (المنجد) (اقرب الموارد). || سیلی که وادی را پر گرداند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
طراء
لغتنامه دهخدا
طراء. [ طَ ] (ع مص ) طراءَة. تر و تازه گردیدن تره . یقال : طراءالبقل . خلاف ذوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
طراء
لغتنامه دهخدا
طراء. [ طُْر را ] (ع ص ، اِ) ج ِ طاری .
-
جستوجو در متن
-
دربان
لغتنامه دهخدا
دربان . [ دَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (از: در، باب + بان ، پسوند حفاظت ) حارس . حافظ.نگهبان در. قاپوچی . (ناظم الاطباء). نگاهدارنده ٔ در. (از منتهی الارب ). آذِن . بَوّاب . (دهار). تَرّاع . حاجِب . حَدّاد. (منتهی الارب ). رزوبان . فَیْتَق . (منتهی الارب...
-
لعین
لغتنامه دهخدا
لعین . [ ل َ ] (ع ص ) رجیم . رانده . (منتهی الارب ). به نفرین کرده . (مهذب الاسماء). بنفرین . نفرین کرده . مطرود. مردود. (منتهی الارب ). رانده ٔ از رحمت . رانده و دورکرده از رحمت و نیکی . لعنت کرده شده . (مذکر و مؤنث دروی یکسان است . یقال : رجل لعین...