کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تراب الطرف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تراب الطرف
لغتنامه دهخدا
تراب الطرف . [ ت ُ بُطْ طَ رَ ] (ع اِ مرکب ) خاکی که از چهارراه برگیرند. (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
تراب هالک
لغتنامه دهخدا
تراب هالک .[ ت ُ ب ِ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هالوک . رهج الفار. سم الفار. مرگ موش . شُک . رجوع به تراب الهالک شود.
-
تراب آباد
لغتنامه دهخدا
تراب آباد. [ ت ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان انار است که در شهرستان رفسنجان و هشتادوسه هزارگزی شمال باختری رفسنجان و چهارهزارگزی شوسه ٔ رفسنجان به یزد قرار دارد. جلگه ای سردسیر است و 70 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و پنبه ، شغل اهالی زراع...
-
تراب آلوده
لغتنامه دهخدا
تراب آلوده . [ ت ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) خاک آلوده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : پاک و صافی شو و از چاه طبیعت بدرآی که صفایی ندهد آب تراب آلوده . حافظ.بوسه ازتشنه لبی سینه گذارد بر خاک تا شد از خط، لب لعل تو تراب آلوده .صائب (از آنندراج ).
-
تراب الشاردة
لغتنامه دهخدا
تراب الشاردة. [ ت ُ بُش ْ شا رِ دَ ] (ع اِ مرکب ) خاک جزیره ایست . (الفاظ الادویه ). جزیره ایست در روم که در آنجا هوام متکون نمی گردد و خاک او جهت اسقاط زلوئی که در حلق چسبیده باشد آزموده است حتی گندم و جومزروع آنجا همین خاصیت دارد. (تحفه ٔ حکیم مؤم...
-
تراب الصیدا
لغتنامه دهخدا
تراب الصیدا. [ ت ُ بُص ْ ص َ ] (ع اِ مرکب ) خاک مغاره ٔ صیدا است که در بلاد شام است و خوردن یک مثقال آنرا با تخم نیمبرشت جهت التیام استخوان شکسته مجرب دانسته اند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
تراب الفار
لغتنامه دهخدا
تراب الفار. [ ت ُ بُل ْ ] (ع اِ مرکب ) تراب الهالک . اسم سم الفار است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
تراب القی
لغتنامه دهخدا
تراب القی . [ ت ُ بُل ْ ق َ ] (ع اِ مرکب ) کنگرزد است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). صمغالحرشف .
-
تراب الهالک
لغتنامه دهخدا
تراب الهالک . [ ت ُ بُل ْ ها ل ِ ] (ع اِ مرکب ) تراب الفار. سم الفار است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). مرگ موش . شُک . رهج الفار: و به انفاس ممسک الارواح از تراب الهالک حافظالاجساد برانگیزد. (دره ٔ نادره چ شهیدی ص 91)
-
ده تراب
لغتنامه دهخدا
ده تراب . [ دِه ْ ت ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در 5هزارگزی جنوب باختری لنده مرکز دهستان . دارای 400 تن سکنه است .آب آن از رودخانه ٔ مارون تأمین می شود. ساکنین از طایفه ٔ طیبی هستند. (از فرهنگ جغرافیا...
-
تراب خان نهاوندی
لغتنامه دهخدا
تراب خان نهاوندی . [ ت ُ ن ِ ن َ وَ ] (اِخ ) در ابتدا باکریمخان زند مودت و اخلاص داشت و سپس به دشمن او علیمرادخان پیوست . رجوع به مجمل التواریخ ص 168 و 221 - 223 شود.
-
لله لوی تراب
لغتنامه دهخدا
لله لوی تراب . [ ل َ ل َ لو ت ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، واقع در 23هزارگزی شمال خاوری ارومیه و ده هزارگزی خاور شوسه ٔ ارومیه به سلماس . جلگه ، معتدل و سالم و دارای 160 تن سکنه . آب آن از نازلوچای . محصول آنجا غلات ،...
-
جستوجو در متن
-
اسعد
لغتنامه دهخدا
اسعد. [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن علی بن احمد زوزنی . مکنی به ابوالقاسم و معروف به بارع . ادیب و شاعر و فاضل و کاتب و مترسل . وی بنا بگفته ٔ عبدالغافر، در السیاق ، بروز عید اضحی سنه ٔ492 هَ .ق . درگذشت . یاقوت گوید: بخط تاج الاسلام خواندم که بارع از مردم ز...