کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تده
لغتنامه دهخدا
تده . [ ت َ دَ / دِ ] (ن مف ) بمعنی تنیده باشد که از تنیدن مشتق است . (برهان ). بمعنی تنیده باشد. (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). بمعنی تنیده آمده . (آنندراج ). تنیده و بافته و پارچه . (ناظم الاطباء). رجوع به تدن و تنیدن شود. || خانه ٔ عنکبوت . (آن...
-
واژههای مشابه
-
تدة
لغتنامه دهخدا
تدة. [ ت ِ دَ ] (ع مص ) (از «وت د») کوفتن میخ . (منتهی الارب ). استوار کردن میخ را. (از المنجد) (اقرب الموارد). رجوع به وتد شود.
-
جستوجو در متن
-
موتود
لغتنامه دهخدا
موتود. [ م َ] (ع ص ) نعت مفعولی از «وتد» و «تدة». میخ کوفته شده . رجوع به وتد و رجوع به تدة شود. (ناظم الاطباء).
-
تدن
لغتنامه دهخدا
تدن . [ ت َ دَ ](مص ) تنیدن : وسواس بدسگال تو گشته کفن بر اوچون تار کرم پیله که بر خود ز خود تده .نزاری (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
میخ زدن
لغتنامه دهخدا
میخ زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) میخ کوبیدن . کوبیدن میخ بر تخته و دیوار و جز آن . زدن میخ بر در و دیوار و مانند آن . (از یادداشت لغت نامه ). تده . وتد. (تاج المصادر بیهقی ) : گو میخ مزن که خیمه می باید کندگو رخت منه که بار می باید بست . سعدی .به هر کف...