کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تداوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تداوم
لغتنامه دهخدا
تداوم . [ ت َ وُ ] (ع مص ) انبوهی کردن کار بر کسی . (تاج المصادر بیهقی ). تدائم . رجوع به تدائم شود.
-
تداوم
لغتنامه دهخدا
تداوم . [ ت َ وُ ] (ع مص ) گرد برگشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تداوم مرغ در هوا؛ تحلیق آن . (ذیل اقرب الموارد از الاساس ).
-
جستوجو در متن
-
متداوم
لغتنامه دهخدا
متداوم . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) کسی که لازم گیرد و پایدار ماند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تداوم شود.
-
لب ترکاندن
لغتنامه دهخدا
لب ترکاندن . [ ل َ ت َ / ت َ رَ دَ ] (مص مرکب ) در تداوم عوام ، سخن گفتن . مطلبی را اظهار کردن : تا لب ترکاندم ...
-
خلق ا
لغتنامه دهخدا
خلق ا.[ خ َ قُل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) آفریده ٔ خدا. || در تداوم عامیانه ، مردم . (یادداشت بخط مؤلف ).- ای خلق اﷲ ؛ ایهاالناس . ای مردمان .
-
گرد برگشتن
لغتنامه دهخدا
گرد برگشتن . [ گ ِ ب َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) دور زدن . گردیدن . جولان . طوف . طواف . (ترجمان القرآن ). تدویم . تداوم . (منتهی الارب ) : به بیشه درون گرد برگشت شاه همه کرد هر جای لختی نگاه . فردوسی .اندرآمد به باغ باد خزان گرد برگشت گرد شاخ رزان . فرخی...
-
ارمد
لغتنامه دهخدا
ارمد. [ اَ م َ ] (ع ص ) خاکسترگون . (منتهی الأرب ). خاکستررنگ . خاکستری . || صاحب رَمَد، یعنی کسی که چشم او درد کند با سرخی و سیلان آب . (غیاث اللغات ). چشم دردگرفته . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). رمدیافته . چشم دردمند. خداوند درد چشم . دردگین چشم...
-
انبوهی کردن
لغتنامه دهخدا
انبوهی کردن . [ اَم ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جمعیت کردن و بر یکدیگر فشار وارد آوردن . (ناظم الاطباء). زحمت . (تاج المصادر بیهقی ). زحام . (دهار). اعتراک . ازدحام . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). مداغشه . تهوش . تصادم . مداکاة. تمالؤ. (منتهی الارب...