کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخويف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تخویف
لغتنامه دهخدا
تخویف . [ ت َخ ْ ] (ع مص ) ترسانیدن . (تاج المصادر بیهقی )(دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ترسانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : ... فظلموا بها و مانرسِل ُ بالاَّیات ِ الا تخویفاً. (قرآن 59/17). || گردان...
-
جستوجو در متن
-
ذور
لغتنامه دهخدا
ذور. [ ذَ ] (ع مص ) ترسانیدن کسی را. تهدید. تخویف .
-
اذعار
لغتنامه دهخدا
اذعار. [ اِ ] (ع مص ) ترسانیدن . (منتهی الارب ). ترساندن . تخویف . تهدید.
-
هراسانیدن
لغتنامه دهخدا
هراسانیدن . [ هََ دَ ] (مص ) ترسانیدن . هراساندن . هراس دادن . بیم کردن . (یادداشت به خط مؤلف ). ضوع . تخویف . (تاج المصادر بیهقی ).
-
حذار
لغتنامه دهخدا
حذار. [ ح ِ ] (ع مص ) ترسیدن . (غیاث ). حذر کردن . پرهیز کردن . || محاذرة. با یکدیگر تخویف نمودن .
-
ذعر
لغتنامه دهخدا
ذعر. [ ذَ ] (ع مص ) ترسانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). تخویف . تهدید. بیم دادن .
-
ارعاب
لغتنامه دهخدا
ارعاب . [ اِ ] (ع مص ) ترساندن . ترسانیدن . اِرهاب . اِفزاع . تخویف :اَرْعَبَه ُ؛ خَوَّفَه و اَفْزَعَه . (معجم الوسیط).
-
شاخ و شانه کشیدن
لغتنامه دهخدا
شاخ و شانه کشیدن . [ خ ُ ن َ / ن ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) شاخشانه کشیدن . تهدید و تخویف . خط و نشان کشیدن .
-
شاخ و شانه کشی
لغتنامه دهخدا
شاخ و شانه کشی . [ خ ُ ن َ / ن ِ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) تهدید و تخویف . رجوع به شاخشانه و شاخ و شانه کشیدن شود.
-
پاترس
لغتنامه دهخدا
پاترس . [ ت َ ] (اِ مرکب ) تخویف طفل و عبد و اَم-ه برای بازداشتن آنان از اعمال بد یا واداشتن به کار نیک ، و با رفتن صرف شود (پات-رس رفت-ن ).
-
مخیف
لغتنامه دهخدا
مخیف . [ م ُ خ َی ْ ی ِ ] (ع ص ) (از «خ وف ») ترساننده و کسی که گرداند چیزی را به حالی که می ترسند از وی مردم . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هولناک و ترسناک و کسی که ترسناک می گرداند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تخویف شود.
-
محاذرة
لغتنامه دهخدا
محاذرة. [ م ُ ذَ رَ ] (ع مص ) حذار. با یکدیگر تخویف نمودن . (منتهی الارب ). از یکدیگر بیم داشتن . || از کسی حذر کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). پرهیز کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ترسیدن از کسی و دوراندیشی نمودن . (از ناظم الاطباء...
-
خشاء
لغتنامه دهخدا
خشاء. [ خ ِش ْ شا] (ع اِمص ) تخویف . || (اِ) مترس یعنی شکلی که در کشت زار سازند از برای دفع جانوران زیانکار. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
چشم نمائی کردن
لغتنامه دهخدا
چشم نمائی کردن . [ چ َ / چ ِ ن ُ / ن ِ / ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از تهدید و تخویف کردن . (آنندراج ). رجوع به چشم نمائی شود. || ملامت کردن وطعنه زدن . (ناظم الاطباء). رجوع به چشم نم-ائی شود.