کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخوم
لغتنامه دهخدا
تخوم . [ ت َ ] (ع اِ) واحد تُخوم . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به تُخوم شود.
-
تخوم
لغتنامه دهخدا
تخوم . [ ت ُ ] (ع اِ) نشان و حد فاصل میان دو زمین . (منتهی الارب ). حد. (المنجد). ج ِ تَخْم و تُخْم . فواصل میان دو زمین از نشانه ها و حدود. (از اقرب الموارد). نشان ها و حدود میان دو زمین . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مؤنث است . ج ، تُخوم (علی اللفظ)...
-
واژههای همآوا
-
طخوم
لغتنامه دهخدا
طخوم . [ طُ ] (ع اِ) حد فاصل میان دوزمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سرحد. مرادف تخوم .
-
جستوجو در متن
-
تخومة
لغتنامه دهخدا
تخومة. [ ت َ م َ ] (ع اِ) واحد تُخوم . (منتهی الارب ). نشان و حد فاصل میان دو زمین . (ناظم الاطباء). رجوع به تخم و تخوم شود.
-
تخم
لغتنامه دهخدا
تخم . [ ت َ / ت ُ ] (ع اِ) واحد تُخُم و تخوم است . (منتهی الارب ). نشان و حد فاصل میان دو زمین . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). حد. (المنجد). ج ، تخوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ابن اعرابی و ابن السکیت گویند: واحد آن تَخوم و ج...
-
تخم
لغتنامه دهخدا
تخم . [ ت ُ خ ُ ] (ع اِ) ج ِ تخوم ، بمعنی حد فاصل میان دو زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تخوم و تخم [ ت َ / ت ُ ] و تخومة شود.
-
طخوم
لغتنامه دهخدا
طخوم . [ طُ ] (ع اِ) حد فاصل میان دوزمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سرحد. مرادف تخوم .
-
فشلنج
لغتنامه دهخدا
فشلنج . [ ف ِ ل َ ] (اِخ )معرب بشلنگ و پشلنگ و آن حصاری بوده است در تخوم سیستان ولایت غور که به دست محمود غزنوی فتح شد. (از حاشیه ٔ تاریخ سیستان چ بهار ص 28). رجوع به فشلنگ شود.
-
فراض
لغتنامه دهخدا
فراض . [ ف ِ ] (اِخ ) تخوم شام و عراق و جزیره را گویند که در سمت مشرق فرات واقع شده است . خالدبن ولید به این مکان آمد و سپاهیان روم و عرب در اینجا به هم رسیدند، واقعه ای بسیار بزرگ رخ داد و گویند صدهزار تن در آن به قتل رسیدند و سرانجام خالد به حیره ب...
-
عروض
لغتنامه دهخدا
عروض . [ ع َ ] (اِخ ) مدینه و مکه و یمن است . و گویند مکه و یمن باشد. و برخی آن را مکه و طایف و حومه ٔ آنها دانسته اند. و آن را خلاف عراق نیز گفته اند و حکایت کنند که چون «جدیس » به قصد برادران خود از بابل حرکت کرد و به طَسم که در «عروض » فرودآمده بو...
-
لیث
لغتنامه دهخدا
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن معاذ. ذکره بعضهم و لایصح انما هو تابعی ارسل حدیثاً قال الفاکهی فی کتاب مکة حدثنی عبداﷲبن عمر،یعنی ابن ابان حدثنا سعیدبن سالم عن عثمان بن ساج عن ابن کثیر عن لیث بن معاذ قال قال رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم : ان هذا البیت خا...
-
اختلاج
لغتنامه دهخدا
اختلاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) (علم الَ ....) و هو من فروع علم الفراسة. قال المولی ابوالخیر هو علم باحث عن کیفیة دلالة اختلاج اعضاء الانسان من الرأس الی القدم علی الاحوال التی ستقع علیه و احواله و نفعه و الغرض منه ظاهر لکنه علم لایعتمد علیه لضعف دلالته...
-
پشلنگ
لغتنامه دهخدا
پشلنگ . [ پ ِ ل َ ] (اِ) قلعه ای راگویند که بر قله ٔ کوهی واقع شده باشد. (برهان قاطع). || (اِخ ) از قلاع غور: «و این پشلنگ و فشلنگ یکی از قلاع معتبره ٔ غور است که در تخوم زمین داور واقع شده و اصطخری گوید: و بلادالداور اقلیم خصب و هو ثغر للغور و بغنین...