کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخلیه کردن (بار و مسافر) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تخلیه شدن
لغتنامه دهخدا
تخلیه شدن . [ ت َ ی َ/ ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خالی شدن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
نماز شکستن
لغتنامه دهخدا
نماز شکستن . [ن َ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) قطع کردن قرائت نماز را پیش از رسیدن به آخر آن . (یادداشت مؤلف ). نماز باطل کردن . نماز را برهم زدن و ناتمام گذاشتن : ره غلط شد عنان بگردانم قبله کژ شد نماز بشکستم . امیرخسرو (از آنندراج ).|| نماز شکستن مساف...
-
زفر
لغتنامه دهخدا
زفر. [ زِ ] (ع اِ) بار پشت و بار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || و فی البارع الحمل ، محرکةً؛ بمعنی بره گفته . (منتهی الارب ). حمل و بره . (ناظم الاطباء). || خیک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموا...
-
بار زدن
لغتنامه دهخدا
بار زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب )حمل کردن بار. چیدن بار. پر کردن وسیله ٔ نقلیه از بار. بار کردن چارپا: بارها را بکامیون بزن . || قپان کردن بار. || آنچه از فلز کم بهادر زر و سیم کنند. عیار. || خریدن بار.
-
ثقل
لغتنامه دهخدا
ثقل . [ ث َ ق َ ] (ع اِ) متاع و بار مسافر و حشم و خدمتکاران او. بار. بنه . || هرچیز نفیس نگاه داشتنی . و منه الحدیث ؛ انی تارک فیکم الثقلین ، کتاب اﷲ و عترتی .
-
سال کردن
لغتنامه دهخدا
سال کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سال کردن درخت ؛ در تداول باغداران یک سال بار کم و یکسال بار بسیار آوردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
ضجوج
لغتنامه دهخدا
ضجوج . [ ض َ ] (ع ص ) ناقه ٔ فریادناک بوقت دوشیدن و بار کردن . (منتهی الارب ). شتر ماده که بوقت دوشیدن و بار کردن فریاد کند. (منتخب اللغات ). بانگ کننده . (مهذب الاسماء).
-
بار ساختن
لغتنامه دهخدا
بار ساختن . [ ت َ ] (مص مرکب )بار آماده کردن برای حرکت . عدل ؛ بسته ٔ بار را مهیا ساختن . || به مجاز آماده شدن : خجل آنکس که رفت و کار نساخت کوس رحلت زدند و بار نساخت . سعدی (گلستان ).|| پشتاره ساختن . (ناظم الاطباء: بار).
-
چاروادار
لغتنامه دهخدا
چاروادار. [ چارْ ] (نف مرکب ) مکاری . مکری . آنکه خر و استر و یابو کرایه دهد بار و مسافر را و خود نیز همراه ستور خود باشد. کسی که اسب والاغ و قاطر برای بردن بار و مسافر کرایه دهد. خرکچی . قاطرچی . ستوربان . شخصی که چند الاغ یا اسب و قاطر دارد که بوسی...
-
براندازیدن
لغتنامه دهخدا
براندازیدن . [ ب َ اَ دَ ] (مص مرکب ) ورانداز کردن : برانداز صد بار و یک بار بر.
-
بار کردن
لغتنامه دهخدا
بار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حمل . (در تداول گناباد خراسان و بسیاری از شهرها نیز به این معنی آمده است ). بار بر ستور نهادن . بار بر پشت خر و استر و مانند آن نهادن : قاطرها را بار کردن . حمل کردن . (ناظم الاطباء: بار): کرب الناقة کروباً؛ بار کردن ...
-
عج عجة
لغتنامه دهخدا
عج عجة. [ ع َ ع َ ج َ] (ع مص ) بانگ برداشتن و فریاد کردن شتر از زدن یا از گرانباری بار گران . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || زجر کردن ناقه را به کلمه ٔ عاج . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بار بار برداشتن آواز را و فریاد و بانگ کردن . (منتهی...
-
اجترام
لغتنامه دهخدا
اجترام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اِجرام . ذنب و گناه ورزیدن . جرم کردن . گناه کردن . (تاج المصادر) (منتهی الارب ). || بار خرما بریدن . (تاج المصادر) (زوزنی ) (منتهی الارب ). || حزر. تخمین کردن و اندازه کردن بار خرما را بر درخت : اجترم النخل . (منتهی الارب...
-
وحام
لغتنامه دهخدا
وحام . [ وِ/ وَ ] (ع اِمص ) میل به خوراکهای بد و یا ادویه ٔ قوی و تند. (از بحرالجواهر). نیک گرایش و آرزومندی آبستن به خوردن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) ویار. ویارانه . آن چیز که زن حامله آرزو کند. (مهذب الاسماء). || (مص ) رسوایی کرد...