کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخضیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخضیر
لغتنامه دهخدا
تخضیر. [ ت َ ] (ع مص ) سبز گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). سبز کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). || برکت داده شدن کسی در چیزی . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تخضیر
لغتنامه دهخدا
تخضیر. [ ت َ] (ع ص ) تخضور. سبز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
تخزیر
لغتنامه دهخدا
تخزیر. [ ت َ ] (ع مص ) تنگ کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المنجد). تنگ کردن و بهم کشیدن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
تخضور
لغتنامه دهخدا
تخضور. [ ت َ ] (ع ص ) سبز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یَخْضور. تخضیر.
-
مخضرة
لغتنامه دهخدا
مخضرة. [ م َ ض َ رَ ] (ع اِ) جای سبزناک . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به تخضیر شود.
-
مخضر
لغتنامه دهخدا
مخضر. [ م ُ خ َض ْ ض ِ ] (ع ص ) سبز کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه سبز میکند . (ناظم الاطباء). و رجوع به تخضیر شود.
-
سبز گردانیدن
لغتنامه دهخدا
سبز گردانیدن . [ س َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) سبز کردن . رویانیدن . خرم وشاداب کردن گیاه : اخضار؛ سبز گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ). تخضیر. (تاج المصادر بیهقی ) : همی آب بردم بر این دشت خویش که تا سبز گردانم این کشت خویش . فردوسی .رجوع به سبز کردن شود.
-
مخضر
لغتنامه دهخدا
مخضر. [ م ُ خ َض ْ ض َ ] (ع ص ) سبز.(آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سبز و سبزکرده شده . (ناظم الاطباء). || برکت داده شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ازفرهنگ جانسون ). و رجوع به تخضیر و ماده ٔ قبل شود.
-
سبز کردن
لغتنامه دهخدا
سبز کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برنگ سبز درآوردن : عدل کن با خویشتن تا سبز پوشی در بهشت عدل ازیرا خاک را می سبز چون مینا کند. ناصرخسرو. || کاشتن و رویانیدن . (غیاث ). متعدی از سبز شدن . نهال کردن . (آنندراج ): تخضیر؛ سبز کردن . (منتهی الارب )(تا...