کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخریب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخریب
لغتنامه دهخدا
تخریب . [ت َ ] (ع مص ) ناآباد کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ویران کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). خراب کردن . (آنندراج ). ویرانی و خرابی و پایمالی و پاسپردگی و انهدام . (ناظم الاطباء). ویران گردانیدن . (...
-
واژههای مشابه
-
تخریب کردن
لغتنامه دهخدا
تخریب کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ویران کردن . خراب کردن . هدم .
-
جستوجو در متن
-
تخاریب
لغتنامه دهخدا
تخاریب . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تخریب . ویران کردن ها : و تعبیه ٔ لشکرها و تخاریب بلادو شهرها بر آن شیوه پیش گیرند. (جهانگشای جوینی ).
-
باره کوب
لغتنامه دهخدا
باره کوب . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) آلتی جنگی تخریب باره و حصار و دژ را. منجنیق . ابزاری چون توپ و تانک امروز.
-
ناآباد
لغتنامه دهخدا
ناآباد. (ص مرکب ) ویران شده . خراب شده . (ناظم الاطباء). مقابل کلمه ٔ آباد. بایر. خراب . ویران . ویرانه : تخریب ، ناآباد کردن چیزی را. خَرِبَة؛ جای ویران و ناآباد. اَخْرَبَه ُ؛ ناآباد گردانید او را. (منتهی الارب ). و رجوع به آباد شود.
-
اردو
لغتنامه دهخدا
اردو. [ اُ ] (اِخ ) قصبه ٔ کوچکی است در سنجاق جسرشعور ولایت حلب . (قاموس الاعلام ترکی ). و آن در عهد ابوالمظفر صلاح الدین یوسف تخریب شد. (حبط ج 1 ص 406).
-
ارابات
لغتنامه دهخدا
ارابات . [ اَ ] (اِخ ) حصنی است بر ساحل شرقی کریمه در روسیه ،واقع بر کنار نهر جون و آنرا تاتارها برای حمایت بلاد از هجوم مردم شمالی بنا کردند و روسها بسال 1182م .آنرا تصرف و تخریب کردند. (ضمیمه ٔ معجم البلدان ).
-
کعب
لغتنامه دهخدا
کعب . [ ک َ ] (اِخ ) ابن اسد از کلانتران و احبار بنی قریظه بود و او تبع اصغر را از محاصره ٔ قلاع یثرب و تخریب کعبه منع کرد و اتفاقاً سخن او سودمند افتاد. (از حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 93).
-
غج بن جاخ
لغتنامه دهخدا
غج بن جاخ . [ ] (اِخ ) نام شخصی بوده که ابی بکر محمدبن یحیی الصولی در کتاب الاوراق از او یاد کرده . در ص 218 مینویسد که : در حدود سال 330 هَ . ق .جمعی از رجال و مردمان ولگرد ضمن تخریب و غارت ابنیه و باغها، باغ این شخص را هم که هزاران دینار خرج بنای آ...
-
رسن تابی
لغتنامه دهخدا
رسن تابی . [ رَ س َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل رسن تاب . (یادداشت مؤلف ). تابیدن ریسمان . رسن تابیدن . || کنایه از فکر بر اصل کردن برای هلاک یا تخریب کسی . (از آنندراج ) : چرخ با آنکه سر مو ز حمل پشم تراست به رسن تابی منصوروشان استاد است . ملا طغرا (ا...
-
مخرب
لغتنامه دهخدا
مخرب .[ م ُ خ َرْ رِ ] (ع ص ) ویران کننده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خراب کننده و ویران نماینده و ناآباد کننده . ویران کننده ٔ خانه . و بر باد دهنده وپایمال کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تخریب شود.
-
معموری
لغتنامه دهخدا
معموری . [ م َ ] (حامص ) آبادانی . (ناظم الاطباء). معمور بودن . مجازاً تندرستی . سلامت : صحت این حس ز معموری تن صحت آن حس ز تخریب بدن . مولوی .دور از خوشی و معموری دور شد. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 140). و رجوع به معمور شود.
-
ازخیل
لغتنامه دهخدا
ازخیل . [ اِ زِ ] (اِخ ) یکی از انبیاء بنی اسرائیل که وی را درموقع تسخیر و تخریب بیت المقدس با دیگر اسرائیلیان اسیر کرده ببابل بردند و او پیشگوئیهای بسیار درباره ٔبازگشت بنی اسرائیل به بیت المقدس و خاتمه یافتن اسارت آنان و مغیبات دیگر داشته است . کتا...