کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخجم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخجم
لغتنامه دهخدا
تخجم . [ ت َ ج ُ / ت َ خ َج ْ ج ُ ] (ص ) حریص و خداوند شره . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (ناظم الاطباء) (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 285). رشیدی آرد: بفتحتین و ضم جیم تازی مشدد ؛ حریص و خداوند شره . خاقانی گوید بیت : نامم همای دولت و شهباز حضرت است نه کر...
-
جستوجو در متن
-
ورخچ
لغتنامه دهخدا
ورخچ . [ وَ رَ ] (ص ) زشت و زبون و پلید و کریه المنظر. (آنندراج ) : نامم همای دولت شهباز نصرت است نی کرکس ورخچ و نه زاج تخجّم است . خاقانی (ازآنندراج ).پیش دلشان سپهر و انجم این بود ورخچ و آن تخجّم .خاقانی .
-
ورخج
لغتنامه دهخدا
ورخج . [ وَ رَ ] (ص ) فرخج . ورخچ . زشت و زبون و پلید و کریه منظر. (برهان ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (انجمن آرا). چرکین و زشت و زبون و پلید و کریه منظر و بدگل . (ناظم الاطباء) : پیش دلشان سپهر انجم این بوده ورخج و این تخجّم . خاقانی .
-
فرخجی
لغتنامه دهخدا
فرخجی . [ ف َ رَ ] (حامص ) پلشتی . زشتی . زبونی . بدی . (برهان ).پلیدی . زشتی . پلشتی . (یادداشت به خط مؤلف ). از: فرخج + یاء مصدری . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : نیز روا دارد از فرخجی این شعرگر به چنین شعر من ورا نستایم . سوزنی .نامم همای دولت و شهباز...
-
فرخج
لغتنامه دهخدا
فرخج . [ ف َ رَ ] (اِ) فرخچ . فرخش . پرخچ . پرخش . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). کفل اسب و دیگر حیوانات . || رشوت . پاره . (برهان ) : بدهم بهر یک نگاه رخش گر پذیرد، دل مرا به فرخج . لبیبی . || (ص ) زشت . نازیبا. (برهان ) : در زاویه ٔ فرخج و تاریکم با پیره...
-
غرابت
لغتنامه دهخدا
غرابت . [ غ َ ب َ ] (ع مص ) غَرابة. غامض و خفی بودن : غرب الکلام غرابة؛ غمض و خفی .- غرابت کلمه ؛ غموض آن . (اقرب الموارد).- || وحشی بودن کلمه و ناروشن بودن معنی و غیرمأنوس بودن آن در استعمال است . (از تعریفات جرجانی ). یکی از عیوب سه گانه ٔ کلمه ؛...