کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تختلایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
لایه
لغتنامه دهخدا
لایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) مرادف لای است . (آنندراج ). رده ٔ دیوار و تای جامه و کاغذ و در عرف آن را ته گویند. (غیاث ) (فرهنگستان این لغت را بجای طبقه پذیرفته است ) . لایه های خاک جنگل عبارتند از: پوشش مرده که از مواد آلی ساخته شده ولاشبرگ و خاک گیاهی ...
-
لایه
لغتنامه دهخدا
لایه . [ ی ِ ] (اِخ ) نام دهی جزء بلوک فاریاب دهستان عمارلو بخش رودبار شهرستان رشت . واقع در سه هزارگزی پل انبوه و هفتاد و دو هزارگزی خاوری پل لوشان .دارای 1800 تن سکنه . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
تخت
لغتنامه دهخدا
تخت . [ ت َ ] (اِ) اریکه و بدین معنی مشترک است در عربی و فارسی . (از آنندراج ) (از غیاث اللغات بنقل بهار عجم ). محل جلوس پادشاه در هنگام سلام . سریر. اورنگ . جَرد. اریکه . (ناظم الاطباء). تخت معمولی از چوب و جز آن مخصوص تخت سلطان نیست بلکه بر اثر کثر...
-
تخت
لغتنامه دهخدا
تخت . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از بخش مینودشت شهرستان گرگان است که در ده هزارگزی جنوب خاوری مینودشت واقع است و 130 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
تخت
لغتنامه دهخدا
تخت . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بزینه رود در بخش قیدار شهرستان زنجان است که در هفتادهزارگزی جنوب خاوری قیدار و ششهزارگزی راه عمومی قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 734 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار، محصول آن غلات و انگور و میوه است . شغل اهالی...
-
تخت
لغتنامه دهخدا
تخت . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بنت در بخش نیک شهر شهرستان چاه بهار است که در سی وهفت هزارگزی شمال باختری نیک شهر و بر کنار راه مالرو بیچان به بنت قرار دارد. کوهستانی و گرمسیر است و 170 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ،محصول آن غلات و برنج و خرما و...
-
تخت
لغتنامه دهخدا
تخت . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاراویماق در بخش قره آغاج شهرستان مراغه است که در بیست وچهارهزارگزی خاور قره آغاج و سی ویک هزارگزی جنوب شوسه ٔ مراغه به میانه قرار دارد. کوهستانی و معتدل است و 234 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات ونخود ...
-
تخت
لغتنامه دهخدا
تخت . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شمیل در بخش مرکزی شهرستان بندرعباس است که در پنجاه وپنج هزارگزی خاوربندرعباس و بر سر راه مالرو کشکوه به بندرعباس قراردارد. جلگه ای گرمسیر است و 174 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آن خرما و شغل اهالی زراعت اس...
-
تخت
لغتنامه دهخدا
تخت . [ ت َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان پیرتاج در شهرستان بیجار است که در دوهزارگزی شمال خاوری بیجار و کنار شوسه ٔ بیجار به زنجان قرار دارد. دامنه و سردسیر است و 245 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و لبنیات است . شغل اهالی زراعت و گله دا...
-
تخت
لغتنامه دهخدا
تخت . [ ت َ ] (معرب ، اِ) ج ، تُخوت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). جامه دان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ظرفی که در آن رخت نگاه دارند. (آنندراج ). تپنگو و صندوق و جامه دان . (ناظم الاطباء). ظرفی که در آن جامه ها را ن...
-
تخت
لغتنامه دهخدا
تخت . [ ت ُ ] (اِ) بمعنی ششصد درهم نیز آمده است . (شعوری ج 1ورق 303 الف ). وزنه ای معادل 600 یا 400 درم . (ناظم الاطباء). اوقیه را نیز تخت خوانند. (شعوری ایضاً).
-
تخت
لغتنامه دهخدا
تخت . [ ت ُ ] (اِ)بمعنی دُخْت که اختصار لفظ دختر است . (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 303 الف ). دخت و دختر. (ناظم الاطباء).
-
تخت
لغتنامه دهخدا
تخت .[ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان تیلکوه در بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج است که در شصت ویک هزارگزی باختر دیواندره و شش هزارگزی جنوب شوسه ٔ دیواندره به سقز قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 210 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و توتون و رو...
-
ده لایه
لغتنامه دهخدا
ده لایه . [ دِه ْ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 55هزارگزی جنوب خاوری اهواز. راه آن اتومبیل رو است . ساکنین از طایفه ٔ باوی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
عودی تخت
لغتنامه دهخدا
عودی تخت . [ ت َ ] (اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا) (از ناظم الاطباء).