کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخاری
لغتنامه دهخدا
تخاری . [ ت ُ ] (اِخ ) حمادبن احمدبن حمادبن رجاء العطاردی التخاری که در کوی تخاران به سکونت داشت . (معجم البلدان ). رجوع به تخاران به شود.
-
تخاری
لغتنامه دهخدا
تخاری . [ ت ُ ] (اِخ ) محمدبن علی بن الحسین . محدث است که ازمدائنی روایت کند و از وی دارقطنی . (منتهی الارب ).
-
تخاری
لغتنامه دهخدا
تخاری . [ ت ُ ] (ص نسبی ، اِ) طخاری . یکی از زبانهای کهن ایرانی که در تخارستان رایج بود. رجوع به تخارستان و تخارها و طخاری شود. || از مردم تخارستان . || نام قومی از ایرانیان باستان که در حدود تخارستان میزیسته اند. رجوع به طخار و طخاری شود.
-
تخاری
لغتنامه دهخدا
تخاری . [ ت ُ ] (ص نسبی ) منسوب است به تخار که طخارستان باشد و «ط» را بدل «ت » کرده اند. (انساب سمعانی ). رجوع به طخاری و تخارستان و طخارستان شود.
-
واژههای مشابه
-
زبان تخاری
لغتنامه دهخدا
زبان تخاری . [ زَ ن ِ ت ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )از زبانهای کهن ایران است . رجوع به مقدمه ٔ برهان قاطع بقلم دکتر معین و مقدمه ٔ لغت نامه ٔ «ایران » شود.
-
واژههای همآوا
-
طخاری
لغتنامه دهخدا
طخاری . [ طُ ] (اِخ ) قومی از ایرانیان باستان که در حدود طخارستان میزیسته اند. رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2263، 2265، 2264، 2277، 2256، 2258، 2259 شود. || لهجه ای که مردم طخارستان بدان تکلم میکردند. زبان تخاری در تداول غالب زبان شناسان امروز، زبانی ا...
-
جستوجو در متن
-
طخاری
لغتنامه دهخدا
طخاری . [ طُ ] (اِخ ) قومی از ایرانیان باستان که در حدود طخارستان میزیسته اند. رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2263، 2265، 2264، 2277، 2256، 2258، 2259 شود. || لهجه ای که مردم طخارستان بدان تکلم میکردند. زبان تخاری در تداول غالب زبان شناسان امروز، زبانی ا...
-
تخاران به
لغتنامه دهخدا
تخاران به . [ ت ُ ب ِه ْ ] (اِخ ) یاقوت آرد: تخاران به کوچه ای به مرو بود بر سر ماجان که آنرا به این صورت طخاران به نیز نویسند و هم اکنون آنرا طخاران ساد گویند. (معجم البلدان ). رجوع به تخاری و تخاران شود.
-
تخارها
لغتنامه دهخدا
تخارها. [ ت ُ ] (اِخ ) طایفه ای از ایرانیان بودند که در قرون قدیمه و قبل از مهاجمات هونها و ترکان آلتایی به ماوراءالنهر، در حدود مرزهای ایران و تبت ساکن بودند و زبان آنان شاخه ای از زبان ایران بود و مانی پسر فدیک در میان آن جماعت میزیسته و از این رو ...
-
تخارستان
لغتنامه دهخدا
تخارستان . [ ت ُ رِ ] (اِخ ) طخارستان معرب تخارستان است . تخارستان علیا و سفلی دارد. در جانب شرقی بلخ و غربی جیحون است و از تخارستان علیا تا بلخ سی فرسنگ است مسافت آن و تخارستان سفلی در شرقی تخارستان علیا ایضاً در غربی جیحون است . پایتخت تخارستان سفل...