کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحیط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحیط
لغتنامه دهخدا
تحیط. [ ت َ ](ع اِ) قحطسال . (ناظم الاطباء). رجوع به تحوط شود.
-
تحیط
لغتنامه دهخدا
تحیط. [ ت ِ ] (ع اِ) رجوع به تَحیط و تُحیط و تَحوط شود.
-
تحیط
لغتنامه دهخدا
تحیط. [ ت ُ ] (ع اِ) رجوع به تَحیط و تَحوط شود.
-
واژههای همآوا
-
طهیة
لغتنامه دهخدا
طهیة. [ طُ هََ ی ْ ی َ ] (اِخ ) دختر عبدشمس بن سعد از طائفه ٔ تمیم عدنانیه یا جاهلیه است از ابناء عدنانیه که به «بنوطهیة» معروفند و نسبت به وی طهوی بسکون هاء میباشد. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 452).
-
طهیة
لغتنامه دهخدا
طهیة. [ طُ هََ ی ْ ی َ ] (اِخ ) ابن ابی زهیر الهندی . رجوع به عقدالفرید ج 1 ص 288 و الاصابه ج 3 ص 8، 297 شود.
-
طهیة
لغتنامه دهخدا
طهیة. [ طُ هََ ی ْ ی َ ] (اِخ ) قبیله ای است . (منتهی الارب ). و رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 298 و ج 6 ص 8 و 66 و 69 شود.
-
تحیة
لغتنامه دهخدا
تحیة. [ ت َ حی ی َ ] (اِخ ) بنت سلیمان . محدثه است . (منتهی الارب ) (قاموس الاعلام ترکی ).
-
تحیة
لغتنامه دهخدا
تحیة. [ ت َ حی ی َ ] (اِخ ) راسبیة. محدثه است . (منتهی الارب ) (قاموس الاعلام ترکی ).
-
تحیة
لغتنامه دهخدا
تحیة. [ ت َ حی ی َ ] (ع مص ) سلام کردن بر کسی . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سلام فرستادن بر کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). سلام گفتن . (آنندراج ) : فسلموا علی انفسکم تحیة م...
-
تحیت
لغتنامه دهخدا
تحیت . [ ت َ حی ی َ ] (ع مص ، اِ) تحیة. سلام گفتن . (غیاث اللغات ). درود و سلام و دعا و نیایش . (از ناظم الاطباء) : و پدر ما امیرماضی ... ویرا سخت نیکو و عزیز داشتی ... و امروز ما را بکارآمده تر یادگاریست و حال مناصحت و کفایت وی ظاهر گشته است . به رس...
-
تحیت
لغتنامه دهخدا
تحیت . [ ت ُ ح َ ] (ع اِ مصغر، ق مصغر) مصغر تحت ، یعنی تقریباً پایین . (ناظم الاطباء).
-
تهیة
لغتنامه دهخدا
تهیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ، اِمص ) نظم و ترتیب و آمادگی و تدارک . ج ، تهیات . (ناظم الاطباء). نیکو ساختن . آماده کردن . (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
طحیة
لغتنامه دهخدا
طحیة. [ طَ ی َ ] (ع اِ) طحیة من السحاب ؛ ابر پاره . (منتهی الارب ) (آنندراج ).