کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحول
لغتنامه دهخدا
تحول . [ ت َ ح َوْ وُ] (ع مص ) تَحَیﱡل . (قطر المحیط) (منتهی الارب ). از جای به جای شدن . (تاج المصادر بیهقی ). از جایی به جایی شدن . (دهار). برگشتن از جایی به جای دیگر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). انتقال از جایی به جایی دیگر. (اقرب الم...
-
واژههای همآوا
-
تهول
لغتنامه دهخدا
تهول . [ ت َ هََ وْ وُ ] (ع مص ) چشم زخم رسانیدن خواستن بر مال کسی . || ترسانیدن شتر را بدانچه خود را در صورت گرگ نمائی به وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به شگفت آوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). |...
-
جستوجو در متن
-
متحول
لغتنامه دهخدا
متحول . [ م ُ ت َ ح َوْ وِ ] (ع ص ) گردنده . دیگرگون شونده . متبدل . جابه جاشونده . و رجوع به تحول شود.
-
متحول
لغتنامه دهخدا
متحول . [ م ُ ت َ ح َوْ وَ ] (ع اِ) محل تحول . مکان انتقال . (فرهنگ فارسی معین ) : آن انتقال فرخ بود، این نزول مبارک باد ... زمین این متحول منبت لاَّلی دولتی تازه و مسقط سلاله ٔ سعادتی نو باشد. (مرزبان نامه ، از فرهنگ فارسی ایضاً). و رجوع به تحول شود...
-
گردندگی
لغتنامه دهخدا
گردندگی .[ گ َ دَ دَ / دِ ] (حامص ) تغییر. تحول : بتری گراینده شد گوهرش که گردندگی دور بود از برش . نظامی .درست آن شد که این گردش بکاری است در این گردندگی هم اختیاری است . نظامی .و رجوع به گردیدن و گردنده شود.
-
تحیل
لغتنامه دهخدا
تحیل . [ ت َ ح َی ْ ی ُ ] (ع مص ) حذاقت و جودت نظر و قدرت بر تصرف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || انصراف از چیزی و برگشتن بسوی غیر آن . (از قطر المحیط). رجوع به تحول شود.
-
ازارق
لغتنامه دهخدا
ازارق . [ اَ رِ ] (اِخ ) آبی است در بادیه . عدی بن رقاع گوید : حتی وردن من الازارق منهلاًو له علی آثارهن ّ سحیل ُفاستفنه و رؤوسهن ّ مطارةٌتدنو فتغشی الماء ثم تحول .(معجم البلدان ).
-
حولة
لغتنامه دهخدا
حولة. [ ح َ ل َ ] (ع اِ) حلیة.(منتهی الارب ). || (اِمص ) توانایی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || حذاقت و جودت نظر. || تحول و انقلاب . حالی بحالی شدن . || بر پشت اسب قرار گرفتن . (اقرب الموارد).
-
سبیب
لغتنامه دهخدا
سبیب . [ س َ ] (ع ص ) همدشنام مرد. (منتهی الارب ). || (اِ) موی دم و فش و پیشانی اسب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): فرس خافی السبیب . (اقرب الموارد). || یک دسته مو و گیسو. ج ، سبائب . و منه : سبائبه تحول علی صدره . (منتهی الارب ). خصلة من الشَّعر. (...
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن موسی . محدث است و از حسن بن موسی الاشیب و او از حمادبن زید و او ازیحیی بن سعید روایت کرده است که عمربن عبدالعزیز گفت : «کسی که دینش را هدف دشمنی ها قرار بدهد پیوسته در حالت دگرگونی و تحول است .» (عیون الاخبار ج 2 ص 162).
-
روزبازی
لغتنامه دهخدا
روزبازی . (اِ مرکب ) بازی روز. کنایه ازانقلاب زمانه و تحول روزگار. (آنندراج ) : ز خاک ره آن طفل را برگرفت فروماند زان روزبازی شگفت . نظامی (از آنندراج ). || روزگار. زمان . (ناظم الاطباء) : از آن روز بازی که من زاده ام ز خفتان میان هیچ نگشاده ام . فرد...
-
شرکت اسلام
لغتنامه دهخدا
شرکت اسلام . [ ش ِ ک َ ت ِ اِ ] (اِخ ) جمعیتی سیاسی در سراکرتا (جاوه ) در قرن 19 م . این جمعیت در تحول شهرها و بیداری ملل آسیای شرقی و مبارزه با استعمار هلندیان بسیار مؤثر بود. (فرهنگ فارسی معین ) (از المنجد).
-
الگریتم
لغتنامه دهخدا
الگریتم . [ اَ گ ُ ] (فرانسوی ، اِ) الگریسم . اصطلاح ریاضی است مأخوذ از نام محمدبن موسی الخوارزمی واضع علم جبر و مقابله ، درریاضیات جدید به سلسله ای از اعمال ریاضی اطلاق میشودکه بیک روش متحدالشکل تحول یافته و برای نوعی خاص از مسائل بکار برده میشود م...