کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحنو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحنو
لغتنامه دهخدا
تحنؤ. [ ت َ ح َن ْ ن ُءْ ] (ع مص ) رنگین شدن به حنا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). رجوع به تحنی ٔ و تحنئة شود.
-
واژههای همآوا
-
تهنو
لغتنامه دهخدا
تهنؤ. [ ت َ هََ ن ْ ن ُءْ ] (ع مص ) گواریده شدن . (زوزنی ). گوارنده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): تهناء بالطعام ؛ ساغ له ُ و لذّ. (اقرب الموارد). || شادمانی نمودن : تهناء به تهنؤاً؛ فرح . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
تحنی
لغتنامه دهخدا
تحنی ٔ.[ ت َ ] (ع مص ) تحنئة. رجوع به تحنئة و تحنؤ شود.
-
تحنئة
لغتنامه دهخدا
تحنئة. [ ت َ ن ِ ءَ ] (ع مص ) خضاب کردن به حنا. (تاج المصادر بیهقی ). رنگ کردن چیزی را به حنا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). رنگ کردن چیزی را به حنا و خضاب کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به تحنؤ و تحنی ٔ شود.