کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحلیل اکتشافی داده ها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تحلیل عقلی
لغتنامه دهخدا
تحلیل عقلی . [ ت َ لی ل ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تجزیه ٔ عقلی را تحلیل عقلی نامیده اند. اجزاء عقلی یعنی همان اجزاء تحلیلی است که به تعمل و تجزیه ٔ عقلی حاصل میشود. (فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی ). تجرید. انتزاع عقلی . التجرید فی الوهم .
-
تحلیل قیاس
لغتنامه دهخدا
تحلیل قیاس . [ ت َ لی ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنالوطیقای اول . خواجه نصیر طوسی در اساس الاقتباس آرد: قیاساتی که در علوم و اثناء محاورات از جهت اثبات و ابطال مطالب ایراد کنند بیشتر آن بود که از ترتیبها تحریف یافته باشد. و باشد که مقارن چیزهایی ...
-
قابل تحلیل
لغتنامه دهخدا
قابل تحلیل . [ ب ِ ل ِ ت َ ] (ص مرکب ) تحلیلی . مقابل قابل ترکیب .
-
جستوجو در متن
-
روائم
لغتنامه دهخدا
روائم . [ رَ ءِ ] (ع اِ) دیگپایه ها. (منتهی الارب ). سنگهایی که دیگ بر آنها قرار داده می شود. اَثافی . (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة).
-
صفن
لغتنامه دهخدا
صفن . [ ص َ ف َ ] (ع اِ) آنچه در وی خوشه باشد از کشت . || خانه ٔ زنبور که برای خودیا بچه ها ساخته و ترتیب داده باشد. (منتهی الارب ).
-
لانوس
لغتنامه دهخدا
لانوس . (اِخ ) نامی که ازجانب اسپانیائیان به قبایل حاکم بر بیابانهای امریکای جنوبی داده شده است . لانوس ها بیشتر از ممالک ونزوئلا، برزیلیا و آرژانتین باشند. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
نغزکاری
لغتنامه دهخدا
نغزکاری . [ ن َ ] (حامص مرکب ) بدیعکاری . شیرین کاری . هنرنمائی . عمل نغزکار. رجوع به نغزکار شود : در خورنق ز نغزکاری هاداده با اوستاد یاری ها. نظامی .پرداختمش به نغزکاری و انداختمش درین عماری . نظامی .|| نغزبافتی . خوش بافت بودن .
-
عصیان کده
لغتنامه دهخدا
عصیان کده . [ ع ِص ْ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) جای معصیت و گناهکاری . (ناظم الاطباء) : داده به عساکر شفاعت عصیان کده ها همه به غارت .درویش واله هروی (از آنندراج ).
-
لسان الغیب
لغتنامه دهخدا
لسان الغیب . [ ل ِ نُل ْ غ َ ] (ع اِ مرکب ) زبان نهان . || آنکه اسرار نهانی و پنهان گوید. || (اِخ ) لقب خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی . رجوع به حافظ شود. || نامی است که به دیوان شمس الدین محمد حافظ شیرازی داده اند بعلت تفأل ها که با آن کنند و گوی...
-
ماندینگها
لغتنامه دهخدا
ماندینگها. (اِخ ) قبایل مجتمع آفریقای غربی که امپراتوری مالی را در قرن 13-17 میلادی تشکیل داده بودند و معروفترین آنها «مالنکه ها» «بامبراها» و «دیولاها» بودند. (از لاروس ).
-
مسقاة
لغتنامه دهخدا
مسقاة. [ م ِ ] (ع اِ) جای آب خوردن . (منتهی الارب ). موضع سقی . (اقرب الموارد). || آلت آب خوردن . (منتهی الارب ). آب دان مرغ . (مهذب الاسماء). || آنچه برای کوزه ها و مشکها قرار داده شود تا آنها را بر آن بیاویزند. (از ذیل اقرب الموارد).
-
اسلوتسک
لغتنامه دهخدا
اسلوتسک . [ اِ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز قضایی است در ایالت مینسک روسیه ، بر کنار جوئی موسوم بهمین اسم . در جوار این قصبه در زمان سیکزیمند اول بین له ها و تاتارهای کریمه سه بار جنگ عظیمی رخ داده است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
چخ چخی
لغتنامه دهخدا
چخ چخی . [ چ َ چ َ ] (اِ) بازیچه ٔ اطفال است ، دارای دسته و سری که ظرف کوچک بسته ٔ میان تهی است و در آن چند دانه ریگ است و بچه ها آنرا تکان داده از صدای آن لذت میبرند. (فرهنگ نظام ). جق جقه .
-
ها
لغتنامه دهخدا
ها. (ع حرف ) حرف تنبیه است و بر چهار لفظ درآید:1- اسم اشاره ، مانند: «ذا» و «ذی » و جز آن . مخصوص اشاره ٔ به دور نباشد، مانند: «هذا»، «هذه »، «هذاک » و «هذیک ».2- بر ضمیر رفعی که بوسیله ٔ اسم اشاره از آن خبر داده شده است ، کقوله تعالی : ها أنتم هؤل...