کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحليل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تحلیل
لغتنامه دهخدا
تحلیل . [ ت َ ] (ع مص ) بسی به جای فروآمدن . (تاج المصادر بیهقی ). فرودآمدن در جایی . (زوزنی ). تحلیل به مکانی ؛ فرودآوردن به جایی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). به جایی فرودآمدن .(غیاث اللغات ) (آنندراج ). || تحلیل عقده...
-
تحلیل
لغتنامه دهخدا
تحلیل . [ ت ِ ] (ع اِ) ج ، تحالیل . سوراخ نره و سوراخ پستان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). احلیل به ابدال . (قطر المحیط).
-
تحلیل عقلی
لغتنامه دهخدا
تحلیل عقلی . [ ت َ لی ل ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تجزیه ٔ عقلی را تحلیل عقلی نامیده اند. اجزاء عقلی یعنی همان اجزاء تحلیلی است که به تعمل و تجزیه ٔ عقلی حاصل میشود. (فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی ). تجرید. انتزاع عقلی . التجرید فی الوهم .
-
تحلیل قیاس
لغتنامه دهخدا
تحلیل قیاس . [ ت َ لی ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنالوطیقای اول . خواجه نصیر طوسی در اساس الاقتباس آرد: قیاساتی که در علوم و اثناء محاورات از جهت اثبات و ابطال مطالب ایراد کنند بیشتر آن بود که از ترتیبها تحریف یافته باشد. و باشد که مقارن چیزهایی ...
-
قابل تحلیل
لغتنامه دهخدا
قابل تحلیل . [ ب ِ ل ِ ت َ ] (ص مرکب ) تحلیلی . مقابل قابل ترکیب .
-
جستوجو در متن
-
مایتحلل
لغتنامه دهخدا
مایتحلل . [ ی َ ت َ ح َل ْ ل َ ] (ع اِ مرکب ) هرچیز که گداخته می شود و تحلیل می رود و هضم می شود. (ناظم الاطباء).چیزی که تحلیل می شود در بدن . (فرهنگ فارسی معین ).- بدل مایتحلل . رجوع به همین ترکیب ذیل «بدل » شود.|| هرچیز قابل هضم و تحلیل و گداختگی ...
-
انالوطیقا
لغتنامه دهخدا
انالوطیقا. [ اَ ] (معرب ، اِ) آنالوطیقا. تحلیل قیاس .- انالوطیقای اولی ؛ تحلیل قیاس . (فرهنگ فارسی معین ).- انالوطیقای ثانی ؛ مشهور به ابودقطیقا. (فرهنگ فارسی معین ). مبحث برهان از کتاب ارسطو. و رجوع به آنالوطیقا و ابودقطیقا و تحلیل قیاس درهمین لغت...
-
تحالیل
لغتنامه دهخدا
تحالیل . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تحلیل . (ناظم الاطباء).
-
گواردن
لغتنامه دهخدا
گواردن . [ گ ُ دَ ] (مص ) گواریدن . لذیذ شدن . لذت دادن .گوارا بودن . گوارا گشتن . مهنا شدن . و رجوع به گواریدن شود. || گواریدن . هضم شدن . تحلیل رفتن .گذشتن . و رجوع به گواریدن شود. || هضم کردن . گذرانیدن . تحلیل بردن . و رجوع به گواریدن شود.
-
هضم شدن
لغتنامه دهخدا
هضم شدن . [ هََ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گواریدن . تحلیل یافتن . (یادداشتهای مؤلف ). رجوع به هضم شود.
-
جفاسة
لغتنامه دهخدا
جفاسة. [ ج َ س َ ] (ع مص ) ناگوارد شدن . (منتهی الارب ). تخمه شدن . (المنجد). تحلیل نرفتن . هضم نشدن .
-
جذب غذا
لغتنامه دهخدا
جذب غذا. [ ج َ ب ِ غ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تحلیل رفتن غذا در بدن . جذب . رجوع به جذب شود.
-
گوارانیدن
لغتنامه دهخدا
گوارانیدن . [ گ ُ دَ ] (مص ) کمک کردن در هضم و پختن . (ناظم الاطباء). تهنئة. (دهار). اساغه . تحلیل و هضم کردن . (یادداشت مؤلف ).- فروگوارانیدن ؛ هضم کردن . (ناظم الاطباء).
-
ناگوارایی
لغتنامه دهخدا
ناگوارایی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) بدهضمی . تحلیل نرفتگی غذا. (از ناظم الاطباء). طعامی که سلامتی بخش نباشد. || ناگوار بودن . مقابل گوارائی . رجوع به ناگوار و ناگواری شود.