کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحقیر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
حقیر کردن
لغتنامه دهخدا
حقیر کردن . [ ح َک َ دَ ] (مص مرکب ) امهان . تحقیر. سفع. خوار کردن .
-
انک کردن
لغتنامه دهخدا
انک کردن . [ اَ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامیانه ، خجالت دادن . تحقیر کردن . کسی را از رو بردن . او را کوچک کردن . (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
-
کوچک کردن
لغتنامه دهخدا
کوچک کردن . [ چ َ / چ ِ ک َ دی دَ ] (مص مرکب ) خرد کردن .تصغیر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کوچک و کوچک شدن شود. || مورد توهین و تحقیر قرار دادن . خفیف و حقیر کردن . رجوع به کوچک شدن شود.
-
خواری نمودن
لغتنامه دهخدا
خواری نمودن . [ خوا / خا ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تحقیر کردن . پست کردن . خفت دادن . (یادداشت مؤلف ).
-
اهانت کردن
لغتنامه دهخدا
اهانت کردن . [ اِ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تحقیر کردن . (ناظم الاطباء). خواری روا داشتن : باصحاب او اهانت کنیم . (جهانگشای جوینی ).هر چه بینی ز دوستان کرم است گر اهانت کنند و گر اعزاز.سعدی .
-
اهانت
لغتنامه دهخدا
اهانت . [ اِ ن َ ] (ع مص ) اهانة. سبک داشتن کسی را. (صراح از غیاث اللغات ). خوار وذلیل گردانیدن . (ناظم الاطباء). حقیر و سبک داشتن کسی را و خواری کردن و با لفظ کشیدن و کردن مستعمل است . (آنندراج ). خوار کردن . حقیر داشتن . سبکداشت . حقیر شمردن . خوار...
-
خواری کردن
لغتنامه دهخدا
خواری کردن . [ خوا / خا ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از دشنام دادن . || زیانکاری کردن . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). || تحقیر کردن . استحقار. استخفاف . (یادداشت مؤلف ) : جماعتی از بزرگ زادگان بر وی خواری کردند و از خداوندان تعلیم گفتند و تو از کجا و...
-
خشتک وارونه کردن
لغتنامه دهخدا
خشتک وارونه کردن . [ خ ِ ت َ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از کوبیدن شدید طرف است . توضیح : وقتی که طرف آنچنان قوی باشد که با مغلوب کردن مقابل خود شلوار او را از پا در آورد وارونه بپای او کند در این صورت نهایت خفت و تحقیر را روا داشته است از ای...
-
بی محلی
لغتنامه دهخدا
بی محلی . [ م َ ح َل ْ لی / م َ ح َ ] (حامص مرکب ) بی اعتنائی و ناپذیرایی . (ناظم الاطباء).- بی محلی کردن ؛ بی اعتنایی کردن . اعتنا نکردن بقصد تحقیر به کسی . (یادداشت مؤلف ). || بی اعتباری : گیرم دنیا ز بی محلی دنیابر گُرُهی خربط و خسیس بهشتی .ناصر...
-
تهاون کردن
لغتنامه دهخدا
تهاون کردن . [ ت َوُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تحقیر کردن و اهانت نمودن و غفلت کردن . (ناظم الاطباء) : گفتند بدین تهاون که بر ایشان کرد و بی نیازیی که از ایشان نمود همگان بصورت ملازمت کنند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 67).کو تهاون کرد در تعظیمهاتا که زآن نسیا...
-
هالو
لغتنامه دهخدا
هالو. (اِ) در تداول لران ، خالو. و به تحقیر همه ٔ لران را در خواندن و آواز کردن هالو خطاب کنند.- امثال : هیچکس نگفت هالو خرت بچند . (یادداشت به خط مؤلف ).|| (ص ) (در تداول عامه ) ساده دل . (فرهنگ عامیانه ).
-
شیشکی بند
لغتنامه دهخدا
شیشکی بند. [ شی ش َ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه کسی را شیشکی ببندد. آنکه تحقیر و استهزاء کسی را آواز تیز از دهان برآرد. || (حامص مرکب ) به معنی شیشه بند کردن است .(از آنندراج ). رجوع به شیشه بند و شیشکی بستن شود.
-
مراء
لغتنامه دهخدا
مراء. [ م ِ ] (ع مص ) با کسی ستهیدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 88) (دستورالاخوان ). جدال و ستیزه کرده .(غیاث اللغات ). پیکار نمودن با کسی . جدال کردن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). مجادله کردن و پا فشردن . (از متن اللغة). مجادله کردن . منازعه کردن ....
-
شندرقاز
لغتنامه دهخدا
شندرقاز. [ ش ِ دِ ] (اِ مرکب ) چندرقاز. «قاز» کمترین واحد پول و «شند» در آغاز آن باز برای تحقیر و کوچکتر کردن آمده است و این ترکیب بر روی هم بمعنی مبلغی بسیار ناچیز است : در ادارات دولتی ماهی شندرقاز به آدم حقوق میدهند. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ). ...
-
گه خوردن
لغتنامه دهخدا
گه خوردن . [ گ ُه ْ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) خوردن گه . || در تداول ، مجازاً، سخنان بی ربط گفتن . سخن یا عبارتی خارج از اندازه ٔ خویش گفتن . || فضولی . فضولی کردن .- گه جن خورده ؛ در مقام تحقیر به کسی میگویند که پیش گویی بیجا میکند. (فرهنگ نظام ...