کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحصیل دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تحصیل ضابطه
لغتنامه دهخدا
تحصیل ضابطه . [ ت َ ل ِ ب ِ طَ / طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به اصطلاح اهالی هند، حسابی که در آن عمل مالیات به سرکار نموده شود. (ناظم الاطباء).
-
تحصیل کردن
لغتنامه دهخدا
تحصیل کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فراهم آوردن و جمع کردن و اندوختن و بدست آوردن و حاصل کردن و کسب کردن . (ناظم الاطباء) : نبینی که به اندک مایه رنجی که بردم چه مقدار تحصیل راحت کردم ؟ (گلستان ). || جمع کردن مالیات . || کسب علم و دانش کردن . (ناظ...
-
تحصیل کرده
لغتنامه دهخدا
تحصیل کرده . [ ت َ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) شخص عالم و با قاعده درس خوانده . (فرهنگ نظام ).
-
واژههای همآوا
-
تحصیلدار
لغتنامه دهخدا
تحصیلدار. [ ت َ ] (نف مرکب ) جمعکننده ٔ مالیات . (ناظم الاطباء). نوکر مخصوص اداره ٔ مالیه که مالیات وصول میکند. این لفظ جدیدالاستعمال است و در زمان مشروطه ٔ ایران پیدا شده . (فرهنگ نظام ) : اسناد خرج دفتری و مفاصای صاحب جمعان و تحویلداران و تحصیلدارا...
-
جستوجو در متن
-
ریط
لغتنامه دهخدا
ریط. [ رَ ] (اِخ ) ولیم (1830 - 1888 م .). وی در هند پا به عرصه ٔ وجود گذاشت و در اسکاتلند به تحصیل پرداخت و در لیدن زبان عربی را فراگرفت و عهده دار سرپرستی کتابهای خطی شرقی در لندن شد و از سال 1875 م . تا آخر عمر در کمبریج به تدریس زبان عربی پرداخت ...
-
کهبد
لغتنامه دهخدا
کهبد. [ ک َ ب َ / ب ُ / ک ُ ب َ / ب ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) آن مرد باشد که زر و سیم پادشاه به وی سپارد چون خازن و قابض . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 112) . خزینه دار را گویند، و در بعضی از فرهنگها به معنی صراف مرقوم است که آن را به تازی ناقد گویند. (فرهن...
-
مهدی رازی
لغتنامه دهخدا
مهدی رازی . [ م َ ی ِ ] (اِخ ) سیدمهدی فرزند میرزا غیاث عرب نسابه ٔ طباطبائی . از شاعران قرن یازدهم است . در شیراز تحصیل کرد و سپس به اصفهان رفت . از اوست :دم مسیح چمن در هوای بوی تو بودکه غنچه سربه گریبان جستجوی تو بودهنوز حیرت امکان در عدم می زدکه ...
-
موروا
لغتنامه دهخدا
موروا. [ م ُ ] (اِخ ) آندره موروا. نام مستعار امیل هرزگ نویسنده و زندگینامه نویس و مورخ نامدار فرانسوی (1885-1967 م .) است که اصلاً از یک خانواده ٔ کارخانه دار یهودی بود که در سال 1870 م . به نورماندی پناهنده شد. وی در رشته ٔ فلسفه در دانشگاه تحصیل ک...
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) میرزا محمد دکتر یا دکتر محمدخان کرمانشاهی ، معروف به کفری فرزند پیر محمدزار. در 1245 هَ . ق . در کرمانشاه زاده شد. در آغاز به علوم ادبی و دینی روی آورد پس از آن به تهران آمد و در دارالفنون به تحصیل طب و فلسفه پرداخت و ...
-
نوری
لغتنامه دهخدا
نوری . (اِخ ) فضل اﷲ (حاجی شیخ ...) بن ملا عباس نوری مازندرانی ، معروف به شیخ نوری . از فقهای امامیه و از مراجع تقلید اوایل قرن چهاردهم هجری است . وی پس از تحصیل علوم دینی مقیم تهران گشت و در وقایع انقلاب مشروطیت ایران به حمایت و همراهی از محمدعلی شا...
-
ستاندن
لغتنامه دهخدا
ستاندن . [ س ِ دَ ] (مص ) گرفتن . (آنندراج ). بدست آوردن . تحصیل کردن : شما را همه پاک برنا و پیرستانم زر و خلعت از اردشیر. فردوسی .کنون می ستاند همی باژ و ساوز دستان بهر سال ده چرم گاو. فردوسی .بگوید بدو هر چه داند ز شاه اگر سر دهد یا ستاند کلاه . ف...
-
واقف
لغتنامه دهخدا
واقف . [ق ِ ] (اِخ ) مولوی میران محیی الدین متخلص به واقف برادر عینی شایق شاعر است . به سال 1205 قمری در اودگیرهند به دنیا آمد. پس از تحصیل فارسی به فراگرفتن عربی در نزد علاءالدین لکهنوی پرداخت و پیش مولوی خبیرالدین فایق به آموختن رمز سخن پرداخت و از...
-
مالیه
لغتنامه دهخدا
مالیه . [ لی ی َ / ی ِ ] (از ع ، ص نسبی ) مؤنث مالی . || (اِ) پول و وجه نقد و دولت و ثروت . (ناظم الاطباء). وجه نقد و املاک ومستغلات . ثروت . خواسته . (فرهنگ فارسی معین ) : چون مالیه ٔ ایشان خاص دارالخلافه بوده می تواند بودکه آن طایفه را بدین جهت عب...