کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحصیص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحصیص
لغتنامه دهخدا
تحصیص . [ ت َ ] (ع مص ) هویدا شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پیدا و آشکار شدن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به تحصیص کردن شود.
-
واژههای مشابه
-
تحصیص کردن
لغتنامه دهخدا
تحصیص کردن .[ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هویدا و آشکار کردن : و آفتاب ودایع اسرار دوستان را در کسوف حروف بنگذارد و بتمام انجلاء آنرا تحصیص کند. (تاریخ بیهق چ بهمنیار ص 9). || در شواهد ذیل ظاهراً بمعنی حصه حصه کردن و تقسیم کردن میان افراد است ، ولی بدین ...
-
واژههای همآوا
-
تحثیث
لغتنامه دهخدا
تحثیث . [ ت َ ] (ع مص ) برافزولیدن کسی را بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برانگیختن کسی را بر امری . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
-
تحسیس
لغتنامه دهخدا
تحسیس . [ ت َ ] (ع مص ) به حَس ّ واداشتن کسی را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (المنجد). || احساس کردن . || ملاحظه کردن . || یافتن . || ریختن آتش بر روی خمیر جهت پختن . || پختن گوشت بر روی خاکستر گرم . (ناظم الاطباء).
-
تهصیص
لغتنامه دهخدا
تهصیص . [ ت َ] (ع مص ) نیکو گشادن چشم را و تیز نگریستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).