کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحصن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحصن
لغتنامه دهخدا
تحصن . [ ت َ ح َص ْ ص ُ ] (ع مص ) حصار گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). در حصن شدن . (منتهی الارب ). در حصار شدن . (غیاث اللغات ). در حصن داخل شدن . (ناظم الاطباء). حصن گرفتن مرد برای خود. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || به جایی که مورد احترام ...
-
واژههای همآوا
-
تحسن
لغتنامه دهخدا
تحسن . [ ت َ ح َس ْ س ُ ] (ع مص ) نیکو شدن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). زینت دادن و آراستن و نیکو کردن . (ناظم الاطباء). زینت گرفتن : هو یتحسن و یتجمل بکذا. (اقرب الموارد). || موی ستردن : دخل الحمام فتحسن ؛ ای احتلق . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
حصاری شدن
لغتنامه دهخدا
حصاری شدن . [ ح ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تحصن : به عموریه در حصاری شدندوز ایشان بسی زینهاری شدند. فردوسی .حصاری شدنبات اندر نشاپور.محمدعلی امین (از آنندراج ).
-
اندخواره
لغتنامه دهخدا
اندخواره . [ اَ خوا / خا رَ / رِ ] (اِ) جای پناه و محل و تحصن و حصار. (ازشعوری ج 1 ورق 130 ب ) .
-
تانپل
لغتنامه دهخدا
تانپل . (اِخ ) صومعه ٔ قدیمی ومستحکم «تانپیلیه »ها در پاریس است که در قرن دوازدهم میلادی ساخته شد و در سال 1811 م . ویران گردید. محوطه ٔ کلیسا از حق تحصن و بست برخوردار بود، و در سال 1792 لویی شانزدهم در آن زندانی شد.
-
ابوطویل
لغتنامه دهخدا
ابوطویل . [ اَ طَ ] (اِخ ) نام قلعه ای به افریقیه نزدیک تونس . پس از خرابی قیروان سکنه ٔ قیروان به قلعه ٔ ابوطویل هجرت کردند وآن قلعه آبادان شد و مرکز قبائل صنهاجه گردید. و این همان قلعه است که ابویزید خارجی در او تحصن کرد.
-
تکنع
لغتنامه دهخدا
تکنع. [ ت َ ک َن ْ ن ُ ] (ع مص ) درآویختن به چیزی . || درهم کشیده شدن اسیر بدوال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درهم کشیده شدن دست و پا از زخم و خشک شدن . || تحصن . (اقرب الموارد).
-
آوازه
لغتنامه دهخدا
آوازه . [ زَ ] (اِخ ) نام دژی بترکستان که پرموده پسر ساوه شاه گنج خویش در آن نهفت و پس از شکست یافتن از بهرام چوبینه در آن تحصن جست : دژی داشت پرموده آوازه نام از آن دژ بدی ایمن و شادکام چو کین پدر در دلش تازه شداز آنجایکی سوی آوازه شد.فردوسی .
-
سارق محمدترکمان
لغتنامه دهخدا
سارق محمدترکمان . [ ؟ م ُ ح َم ْ م َ دِ ت ُ ک َ ] (اِخ ) از امرای قرن هشتم است و هنگام یورش تیمور در اوایل ماه رمضان 795 با حشم خود در دشت قولاغی به حصار حبشی در حوالی همدان تحصن جست ولی از سپاهیان تیمور شکست یافت . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 45...
-
بست نشستن
لغتنامه دهخدا
بست نشستن . [ ب َ ن ِ ش َ / ش ِ ت َ ] (مص مرکب ) پناهنده شدن در مشهد مقدسی یا عتبه ای از اعتاب عالیات یا خانه ٔ یکی از مجتهدان و علمای بزرگ یا اصطبل شاهی یا تلگراف خانه و یا مجلس شورای ملی و جز آن . متحصن شدن . تحصن . پناه بردن به بست . رجوع به بست ش...
-
تیمورتاش
لغتنامه دهخدا
تیمورتاش . [ ت َ / ت ِ ] (اِخ ) از فرزندان امیرچوپان که در دوران سلطنت ابوسعید بهادر به حکومت ولایت روم رسید ولی در سال 720 هَ . ق . عصیان کرد و بنام خود سکه زد آنگاه امیرچوپان به روم رفت و او را به خدمت ابوسعید آورد و مورد نوازش قرار گرفت و بار دیگر...
-
داودپاشا
لغتنامه دهخدا
داودپاشا. [ وو ] (اِخ ) والی بغداد بود در بسیاری از دوران سلطان محمودخان عثمانی و سپس منصب وزارت یافت . اصل وی از گرجستان است . در 1246 هَ . ق . عصیان گونه ای کرد و چون علی رضاپاشا را بسرکوبی او فرستادند. داودپاشا تحصن گزید اما بسبب بروز طاعون و طغیا...
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) پیرعلی . معروف به غیاث الدین ثانی . هشتمین از ملوک کرت و آخرین آنان وپسر معزالدین حسین بن غیاث الدین بود. به سال 771 هَ . ق . جانشین پدر خود شد. پس از 12 سال پادشاهی در هنگام ظهور تیمور لنگ در هرات تحصن گزید و در برابر...