کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحصحص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحصحص
لغتنامه دهخدا
تحصحص . [ ت َ ح َح ُ ] (ع مص ) برچسفیدن به زمین و مستوی شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
-
واژههای همآوا
-
تحسحس
لغتنامه دهخدا
تحسحس . [ ت َ ح َ ح ُ ] (ع مص ) جنبیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تحرک برای ایستادن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || افتادن پشمهای شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پراکنده شدن کرکهای شتر. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد).
-
تهسهس
لغتنامه دهخدا
تهسهس . [ ت َ هََ هَُ ] (ع مص ) به معنی هسهسة است . (منتهی الارب ). آواز کردن زره و پیرایه . || آواز حرکت پای و جز آن به شب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آواز خفی حرکت هر چیزی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پیوسته روان شدن آب و ر...