کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحزب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحزب
لغتنامه دهخدا
تحزب . [ ت َ ح َزْ زُ ] (ع مص ) گردآمدن و گروه گروه شدن قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
تحضب
لغتنامه دهخدا
تحضب . [ ت َ ح َض ْ ض ُ ] (ع مص ) گرفتن راه سنگ ناک دشوارگذار که نزدیک بود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
-
تهذب
لغتنامه دهخدا
تهذب . [ ت َ هََ ذْ ذُ ] (ع مص ) پاکیزه شدن . آراسته شدن . پیراسته شدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). || پاکیزه خوی بودن مرد. (از اقرب الموارد). رجوع به تهذیب شود.
-
جستوجو در متن
-
دسته بندی
لغتنامه دهخدا
دسته بندی . [ دَ ت َ / ت ِ ب َ ] (حامص مرکب ) گرد کردن . فراهم کردن . بهم پیوستن . || به دسته کردن . دسته بستن . به قسمتهای منظم تقسیم کردن . || تعصب . تحزب . گروه گروه کردن .- دسته بندی کردن ؛ دسته بستن .- || به گروهها و حزبها منقسم ساختن .- || طبق...