کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحریک کرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تحریک کردن
لغتنامه دهخدا
تحریک کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برانگیختن . اغواکردن . ترغیب . رجوع به تحریک شود.
-
جستوجو در متن
-
اذینه
لغتنامه دهخدا
اذینه . [ اُ ذَن َ ] (اِخ ) ابن سمیدع . نام یکی از ملوک عمالقه شوهرزنوبیا (یا زینب ) و او در اواسط مائه ٔ سوم حکمران تدمر بود. و با مدد رومیان دو بار بر سپاهیان شاپور ذوالأکتاف غالب آمد و سپس به تحریک زن خویش زنوبیا به رومیان اعلان جنگ کرد و هم باز ...
-
محرک
لغتنامه دهخدا
محرک . [ م ُ ح َرْ رِ ] (ع ص ) جنباننده و حرکت دهنده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هر متحرکی را محرکی هست و محرک هم یا بالذات است و یا بالعرض . (فرهنگ علوم عقلی سجادی ).- محرک اول ؛ ذات حق تعالی : کیست مر این قبه را محرک اول چیست از این کار کر...
-
فتحعلیخان
لغتنامه دهخدا
فتحعلیخان . [ ف َ ع َ ] (اِخ ) قاجار. شاه طهماسب دوم [ صفوی ] به تحریک نادر او را به قتل رسانید.وی از مردم استرآباد بود. پسر او محمدحسنخان آنجا را پایتخت خود کرد و سلسله ٔ قاجاریه را به وجود آورد.(از مجمل التواریخ گلستانه و مازندران و استرآباد رابینو...
-
باگواس
لغتنامه دهخدا
باگواس . [ گ ُ ] (اِخ ) نام خواجه ٔ دربار اردشیر دوم . پس از مرگ اردشیر پسر او اخس به سلطنت رسید و چون شروع به تسخیر مصر کرد (344 ق . م .) این خواجه سمت معاونت من تور فرمانده ٔ یونانیان سپاه اخس (اردشیر سوم ) یافت . مردی فعال و جسور و در نزد شاه مقرب...
-
اسویاتسلاو
لغتنامه دهخدا
اسویاتسلاو. [ اِس ْ ت ُ ] (اِخ ) یکی از شاهزادگان روسیه . وی بعنوان شاهزاده ٔ کبیر در سنه ٔ 945 م . جانشین پدر خود ای ُگر شد و تاسنه ٔ 964 م . مادر وی اُلگا، قیمه ٔ او بود و در اثر دعوت و تحریک امپراطور قسطنطنیه به بلغاریان اعلان جنگ داده پیروز شد و ...
-
انگیزش
لغتنامه دهخدا
انگیزش . [ اَ زِ ] (اِمص از انگیزیدن و انگیختن ) تحریک . ترغیب . تحریض . || هیجان . (ناظم الاطباء). || بعث . نشور. قیامت . حشر. نشر. رستاخیز. (یادداشت مؤلف ) : ره دینش آنست کز هر گناه بتابی و فرمانش داری نگاه ...بدانی که انگیزش است وشمارهمیدون بپول ...
-
ران افشردن
لغتنامه دهخدا
ران افشردن . [ اَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه ازتیز کردن و برانگیختن چیزی عموماً و اسب خصوصاً. (برهان ) (آنندراج ). انگیختن و تحریک کردن و مهمیز زدن اسب را برای حرکت . (ناظم الاطباء). رکاب کشیدن . فشردن زانوان بزور بر پهلوی اسب تند رفتن را : بگفت و بیف...
-
اغوا
لغتنامه دهخدا
اغوا. [ اِ ] (از ع ،اِمص ) مأخوذ از تازی . گمراهی . ضلالت . گمراه کردگی . اضلال . فریب . وسوسه . پند و نصیحت بد. برانگیختگی و تحریک و تحریض بر کارهای بد. (ناظم الاطباء). اغواء. گمراه ساختن و رجوع به اغواء شود : محمودیان از دم این مرد [ غازی ] می باز...
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ. یکی از ملوک بنی احمر که در غرناطه فرمانفرمایی داشته اند. در تاریخ 794هَ . ق . به جای محمد خامس بر تخت سلطنت نشست و پیمان صلح و مسالمت با پادشاه قستیله را محترم شمرد و به اصلاح امور کشور و ترقی و تعالی آن پرداخت ، ولی پ...
-
دمولن
لغتنامه دهخدا
دمولن . [ دِ ل َ ] (اِخ ) کامی ّ. (1760 - 1794 م .). روزنامه نویس و انقلابی فرانسوی که خطابه ٔ او در 12 ژوئیه ٔ 1789 م . سبب هجوم (14 ژوئیه ) انقلابیون به باستیل گردید. روزنامه ها و رسالات او سخت مقبول بود و مردم را به شدت عمل تحریک می کرد. وی ازنخست...
-
علی چشمی
لغتنامه دهخدا
علی چشمی . [ ع َ ی ِ چ ِ ش ُ ] (اِخ ) (خواجه ...)، ملقّب به شمس الدین . وی ششمین تن از امرای سربداری بود که از سال 749 تا 753 هَ . ق . حکومت می کرد و به فراست و دانایی و کفایت شهره بود. او پس از قتل امیر مسعود رئیس واقعی سربداران به شمار می رفت و در ...
-
آغالش
لغتنامه دهخدا
آغالش . [ ل ِ ] (اِمص ) عمل و اسم مصدر آغالیدن . بدآموزی و تحریک و انگیختن و تحریض و تحریص و اغراء و تهییج و برفژولیدن و وژولیدن بجنگ و فتنه و فساد و خصومت . تحریش و ایساد و تغریش میان دو جانور. تیز کردن کسی را بر دیگری . شورانیدن بر یکدیگر. خبث کردن...
-
بطلمیوس دوازدهم
لغتنامه دهخدا
بطلمیوس دوازدهم . [ ب َ ل َ س ِ دَ دَ هَُ ] (اِخ ) برنیس سوم . اسکندر دوم (80 ق .م .) (51-49 ق .م .). از 51 تا 48 ق .م . سلطنت کرد. (از ناظم الاطباء). پادشاه دوازدهم بطالسه و پسر پادشاه یازدهم است . در موقع وفات پدرش بسیزده سالگی بتخت پادشاهی جلوس کر...