کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحریک شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تحریک کردن
لغتنامه دهخدا
تحریک کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برانگیختن . اغواکردن . ترغیب . رجوع به تحریک شود.
-
تحریک آمیز
لغتنامه دهخدا
تحریک آمیز. [ ت َ ] (ن مف مرکب ) مهیج . که با هیجان و تحریک آمیخته باشد. که موجب برانگیختگی و هیجان باشد. تهییج کننده ، و معمولاً تهییجی که مخالف آرامش و نظم اجتماع باشد: فلان ، نطقی تحریک آمیز کرد. سخنان تحریک آمیز او مرا بر آن کار واداشت .
-
جستوجو در متن
-
برآغالانیده شدن
لغتنامه دهخدا
برآغالانیده شدن . [ ب َ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تحریک شدن . برانگیخته شدن : دَبَق َ به ؛ برآغالانیده شد بچیزی که پس جدا نشد از آن . (منتهی الارب ).
-
بلادة
لغتنامه دهخدا
بلادة. [ ب َ دَ ] (ع مص ) سست و کندخاطر گردیدن . (از منتهی الارب ).کند شدن فهم . (المصادر زوزنی ). کند شدن . (تاج المصادر بیهقی ). کند شدن و کاهل شدن . (دهار). ضد ذکاوت و فطنت . (از اقرب الموارد). || وانداشتن ِ جنبانیدن و تحریک ، دابه را به فعالیت : ...
-
شخز
لغتنامه دهخدا
شخز. [ ش َ ] (ع مص ) بی آرامی و بی آرام کردن . (منتهی الارب ). مضطرب شدن . (از اقرب الموارد). || در مشقت و رنج انداختن . (منتهی الارب ). || دشوار شدن امر بر کسی . (از اقرب الموارد). || کسی را به نیزه زدن . || کور کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموار...
-
چاک و چیل
لغتنامه دهخدا
چاک و چیل . [ ک ُ ] (اِ مرکب ، اتباع ) چک و چیل . لب و لوچه . پک و پوز. || آب از چاک و چیلش راه افتادن ؛ در تداول عوام کنایه از سخت خواهان چیزی و شیفته ٔ آن گشتن . تحریک میل و هوس شدن .
-
نعوظ
لغتنامه دهخدا
نعوظ. [ ن ُ ] (ع مص ) برخاستن نره ٔ کسی . (از منتهی الارب ). برخاستن و راست شدن ذکر. (از متن اللغة). قیام الذکر. (تاج المصادر بیهقی ). برپای شدن مردی . برخاستن قضیب . (یادداشت مؤلف ). نَعظ. نَعَظ. (متن اللغة) (منتهی الارب ). رجوع به نعظ شود. || (اِم...
-
ترب
لغتنامه دهخدا
ترب . [ ت َ رَ ] (ع مص ) خاک آلوده شدن . (زوزنی ). بسیارخاک شدن و خاک آلوده گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خاک رسیدن بر چیزی . (اقرب الموارد) (المنجد). خاک آلوده شدن . (آنندراج ). || زیان کار شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || درویش شدن...
-
گرم شدن
لغتنامه دهخدا
گرم شدن . [ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گرما یافتن . حرارت پذیرفتن . سُخُن . (دهار) (منتهی الارب ). سُخونَت . اِصطِلاء. (منتهی الارب ) : بچند روز دگر آفتاب گرم شودمقر عیش بود سایه بان و سایه ٔ بان . سعدی (قصاید چ فروغی ص 55). || حَرّ. (دهار). حرارت . (ده...
-
تشحة
لغتنامه دهخدا
تشحة. [ت ُ ح َ ] (ع اِ) جدّ و درستی است که در مقابل هزل و بازی باشد. (شرح قاموس ). جدّ و حمیت ، در اصل وشحة بوده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ننگ و عار داشتن و اصل آن وشحه است ... (شرح قاموس ). || بددلی و ترس است . (شرح قاموس ) (منت...
-
رویانیدن
لغتنامه دهخدا
رویانیدن . [ دَ ] (مص ) روییدن کنانیدن . سبب روییدن شدن .(ناظم الاطباء). نمو دادن تخم یا دانه ٔ کاشته شده و مانند آن . رشد دادن . (فرهنگ فارسی معین ) : کشت امید چون نرویاندگریه کو فتح باب هر ظفر است . خاقانی .|| پیدا نمودن . || برانگیختن و تحریک نمود...
-
بازتاب
لغتنامه دهخدا
بازتاب . (اِ مرکب ) انعکاس . (لغات فرهنگستان ). جنبشی غیرارادی که بلافاصله در پی تحریک وارد بر یک عصب حسی پیدا میگردد. اینگونه حرکت بیشتر اوقات بصورت قبض و بسط عضلانی ظاهر میشود. مانند تنگ و فراخ شدن مردمک چشم زیر تأثیر روشنائی . رجوع شود به روانشنا...
-
بلبال
لغتنامه دهخدا
بلبال . [ ب ِ ] (ع مص ) سخت اندوهگین و وسوسه ناک شدن . (از منتهی الارب ). || برانگیختن و تحریک کردن . (از منتهی الارب ). برانگیختن قوم را وآنان را در هم ّ و غم و وسوسه قرار دادن . (از اقرب الموارد). || مخلوط کردن زبانها را: بلبل الالسنة. (از اقرب الم...
-
کیس
لغتنامه دهخدا
کیس . [ ک َ ] (ع مص ) زیرک شدن ، کیاسة مثله . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زیرک و فطن گردیدن . (ناظم الاطباء): کاس الغلام یکیس کیسا و کیاسة؛ یعنی زیرک و ظریف و باوقار گردید. (از اقرب الموارد). || به زیرکی غلبه کردن . (تاج المصادر بیهقی ). چیره شدن در ک...