کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحریف کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحریف کردن
لغتنامه دهخدا
تحریف کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تبدیل کردن . بگردانیدن سخن یا چیزی . رجوع به تحریف شود.
-
جستوجو در متن
-
تبدیل کردن
لغتنامه دهخدا
تبدیل کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عوض کردن . تعویض . بدل کردن . تاخت زدن . مبادله کردن . معاوضه کردن . || گرداندن . تغییر دادن . تحریف کردن : روا نیست در تاریخ تحریف و تغییر و تبدیل کردن . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 463).
-
پنگاشتن
لغتنامه دهخدا
پنگاشتن . [ پ ِ ت َ ] (مص ) نقش کردن .(آنندراج ). و ظاهراً این کلمه تحریف بنگاشتن است .
-
تغییر کردن
لغتنامه دهخدا
تغییر کردن .[ ت َغ ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دیگر شدن . دگر گشتن . گردیدن . تغییر دادن : روا نیست در تاریخ تحریف و تغییر و تبدیل کردن . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 463).بی سرانجامی و موزونی هم آغوش هم اندسر و رخت خویش را تغییر نتوانست کرد. صائب (از آنندراج ).آ...
-
تکرونتن
لغتنامه دهخدا
تکرونتن . [ ت َ ن ِ ت َ ] (مص ) به لغت زند و پازند بمعنی پیچیدن باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دکتر معین در حاشیه ٔ برهان آرد: هزوارش تکرونیتن نتن پهلوی سختن بمعنی سنجیدن ، وزن کردن بنا بر این پیچیدن در متن تحریف سنجیدن است .
-
عز و چز
لغتنامه دهخدا
عز و چز. [ ع ِزْ زُ چ ِزز / چ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) عز و جز. ظاهراً کلمه ٔ اول تلفظ شکسته ٔ عجز است ، بمعنی لابه و زاری . لابه و تضرع و اظهار بیچارگی . (از فرهنگ عوام ). عجز و لابه کردن و از در التماس و درخواست و خواهش و تمنی درآمدن . ظاهراً کلمه...
-
شمیدن
لغتنامه دهخدا
شمیدن . [ ش َ دَ ] (مص ) (از: شم عربی + یدن ، علامت مصدر فارسی ) بوییدن . و این از جمله ٔ لغات عربیه است که فارسیان در آن تصرف کرده تصریف نموده اند از عالم طلبیدن و فهمیدن ، زیرا که مأخوذ است از شم بمعنی بوییدن ؛ لیکن بعد نوشتن به تحقیق پیوست که شمی...
-
تصحیف
لغتنامه دهخدا
تصحیف . [ ت َ ] (ع مص ) خطا کردن در صحیفه یعنی خطا کردن در کتاب . (مجمل اللغةیادداشت مرحوم دهخدا). خطا در نوشته . (منتهی الارب ) (بحر الجواهر) (ناظم الاطباء). خطا کردن در کتابت . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ): صحفه تصحیفاً فتصحف ؛ تغییر داد آن را بنحو...
-
گردانیدن
لغتنامه دهخدا
گردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص ) تغییر دادن . تبدیل کردن . تعویض : گفت : یا عرب این دشمن شماست و از آن بتان و این دین شما بگرداند و بتان را نگونسار کند. (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ). و کسی قضای آسمانی نشاید گردانیدن . (تاریخ سیستان ). خطبه به نام من کنید و...
-
سعترباز
لغتنامه دهخدا
سعترباز. [ س َ ت َ ] (نف مرکب ) زنی را گویند که چرمینه بندد و با زن دیگر مجامعت کند و آن چرمی است که بصورت و هیأت آلت تناسل دوخته اند. (برهان ). زن سحاقیه یا طبق زن و چون این قسم زنان چرمینه نیز می بندند بمجاز به معنی زنی که چرمینه بندد و با زن دیگر...
-
طغیان
لغتنامه دهخدا
طغیان . [ طُغ ْ ] (ع مص ) درگذشتن از اندازه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). از حد درگذشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغه ) : فمایزیدهم الا طغیاناً کبیراً. (قرآن 60/17)؛ [ ترسانیدن ما ] ایشان را نمیفزاید مگر طغیانی و عصیانی بزرگ و طغیان مجاوزةالحد با...
-
محرف
لغتنامه دهخدا
محرف . [ م ُ ح َرْ رَ ] (ع ص ) سخن گردانیده . (از تاج المصادر بیهقی ). تحریف شده . رجوع به تحریف شود. تحریف و مقلوب شده . (ناظم الاطباء). کلام محرف ؛ سخن از جای بگردانیده . || نزد محدثین مرادف مصحف است و برخی گفته اند هر دومتباین یکدیگر باشند. (از کش...
-
چوگان
لغتنامه دهخدا
چوگان . [ چ َ / چُو ] (اِ مرکب )(از: چوب + گان ، پسوند نسبت ) در پهلوی چوپگان ، چوپگان ، چوبکان ، معرب آن صولجان است و کلمه ٔ فرانسوی شیکان از فارسی مأخوذ است . (حواشی برهان ). چوب بلند سرکجی است که در بازی گوی بکار برند. (جهانگیری ). چوب گوی بازی ....
-
یال
لغتنامه دهخدا
یال . (اِ) گردن باشد. (لغت فرس اسدی ). به معنی گردن باشد مطلقاً، اعم از گردن انسان و حیوان دیگر و به عربی عنق گویند. (برهان ). گردن . (آنندراج ). عنق . (غیاث اللغات ). گردن و عنق . (ناظم الاطباء). || بیخ گردن را گفته اند. (برهان ). بن گردن . (سروری )...