کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحریض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحریض
لغتنامه دهخدا
تحریض . [ ت َ ] (ع مص ) براوژولیدن . (زوزنی ). برانگیختن . (دهار). برانگیختن بر کاری . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). کسی را بر جنگ برانگیختن . (غیاث اللغات ). برآغالانیدن و گرم گردانیدن کسی را بر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطبا...
-
واژههای مشابه
-
تحریض دادن
لغتنامه دهخدا
تحریض دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) تحریض کردن : و همه را به تشریفات گرانمایه و مزید اقطاعات موعود گردانید و بر قمع و قهر آن مخاذیل تحریص و تحریض داد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 41). و اولیای دولت رابر اقتصاص و اقتناص او تحریض داد. (ایضاً ص 418)...
-
تحریض کردن
لغتنامه دهخدا
تحریض کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گرم کردن . تشویق کردن . راغب کردن کسی را برای کاری : یکدیگر را بر عرفان قدر و خانه ٔ کریم و کرم عمیم او تحریص و تحریض کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 226). رجوع به تحریض و تحریض دادن شود.
-
واژههای همآوا
-
تحریز
لغتنامه دهخدا
تحریز. [ ت َ ] (ع مص ) بسیار نگه داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ممانعت و نگاهداری . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || پناه دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || استوار گردانیدن جای . (منتهی الارب ...
-
جستوجو در متن
-
تحریضات
لغتنامه دهخدا
تحریضات . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تحریض . تحریکات و ورغلانیدگیها. (ناظم الاطباء). رجوع به تحریض شود.
-
آغالشگری
لغتنامه دهخدا
آغالشگری . [ ل ِ گ َ ] (حامص مرکب ) تحریض . || تفتین .
-
ملذم
لغتنامه دهخدا
ملذم . [ م ُ ذَ ] (ع ص ) انگیخته شده و ترغیب شده و تحریض شده . (ناظم الاطباء).
-
ورغلانیدگی
لغتنامه دهخدا
ورغلانیدگی . [ وَ غ َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) تحریک و تحریض و اغوا و برانگیختگی . (ناظم الاطباء).
-
حضارحضار
لغتنامه دهخدا
حضارحضار. [ ح َ رِ ح َ رِ ] (ع اِ فعل مرکب ) از اتباع ، کلمه ای است که بدان تحریض کنند؛ ای احضروا. (آنندراج ).
-
براوژلیدن
لغتنامه دهخدا
براوژلیدن . [ ب َ اَژُ دَ ] (مص مرکب ) برافژولیدن . تحریض . محاضه . (المصادر زوزنی ). و رجوع به اوژولیدن و برافژولیدن شود.
-
براوژولیدن
لغتنامه دهخدا
براوژولیدن . [ ب َ اَ دَ ] (مص مرکب ) تحریض . (المصادر). برافژولیدن . محاضة؛ یک دیگر را بر اوژولیدن . (المصادر زوزنی ). رجوع به برافژولیدن شود.
-
بر کاری داشتن
لغتنامه دهخدا
بر کاری داشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) تحریض . بعث . (ترجمان القرآن ). بکاری واداشتن . بکاری وادار کردن .