کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحریر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحریر کردن
لغتنامه دهخدا
تحریر کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نوشتن . (ناظم الاطباء) : و آنرا من تحریر کردم که بوالفضلم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 296). استادم منشور باکالنجار تحریر کرد. (ایضاً ص 345). من که بوالفضلم این ملطفه ٔ خرد و نامه ٔ بزرگ تحریر کردم . (ایضاً ص 405).پا...
-
واژههای مشابه
-
تحریر دادن
لغتنامه دهخدا
تحریر دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) پیچیدگی در آواز دادن . (ناظم الاطباء). غلط دادن آواز. تحریر صوت . رجوع به تحریر شود.
-
تحریر صوت
لغتنامه دهخدا
تحریر صوت . [ ت َ ری رِ ص َ / صُو ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) غلط، یا غلت دادن آواز. پیچیدگی در آواز دادن . تحریر دادن . رجوع به تحریر شود.
-
کاغذ تحریر
لغتنامه دهخدا
کاغذ تحریر. [ غ َ ذِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کاغذی که بروی آن می نویسند و نفج نیز گویند. (ناظم الاطباء). کاغذ نوشتنی .
-
جستوجو در متن
-
دفتری کردن
لغتنامه دهخدا
دفتری کردن . [ دَ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به دفتر درآوردن . تحریر کردن . || در دفاتر ثبت کردن .
-
نیشتن
لغتنامه دهخدا
نیشتن . [ ت َ ] (مص ) نوشتن . تحریر کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به نبشتن شود.
-
دفتر کردن
لغتنامه دهخدا
دفتر کردن . [ دَ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) طومار کردن . در فهرست مندرج کردن . (ناظم الاطباء). دفتر ترتیب دادن . نوشتن . کتاب ساختن . تحریر کردن : چون مناقب نامه ٔ آل نبی دفتر کنندنام او چون فاتحه آغازآن دفتر سزد.سوزنی .
-
بازنوشتن
لغتنامه دهخدا
بازنوشتن . [ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) تحریر کردن . ثبت کردن : پس حامد پس از روزگاری بمصر آمد و این حکایت با مردم گفت و از وی بازنوشتند. (مجمل التواریخ و القصص ).
-
ماشین کردن
لغتنامه دهخدا
ماشین کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به وسیله ٔ ماشین تحریر مطلبی را نوشتن . || بریدن زیادتیهای موی سر و ریش با ماشین سلمانی . کوتاه کردن موی با ماشین سلمانی . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || دوختن پارچه ای با چرخ خیاطی . چرخ کردن .
-
غلت دادن
لغتنامه دهخدا
غلت دادن . [غ َ دَ ] (مص مرکب ) غلتانیدن . غلطانیدن . غلط دادن .- غلت دادن آواز ؛ تحریر. ترجیع صوت . بگردانیدن آواز.نغمه زدن در آواز. ترنم کردن .
-
مرغول کردن
لغتنامه دهخدا
مرغول کردن . [ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تافتن . بافتن موی . مجعد ساختن موی . تجعید. (منتهی الارب ). تقصیب . (المصادر زوزنی ). قصابة، قصیبة؛ مرغول کرده [ موی ] . || تحریر کردن و نغمه خواندن : خدای را که ز واعظ سؤال فرمایندکه با کراهت الحان چرا کند مرغ...
-
کتابت کردن
لغتنامه دهخدا
کتابت کردن . [ ک ِ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب )نبشتن . کتاب نوشتن با قلم . (ناظم الاطباء). نوشتن . نگاشتن . تحریر کردن . (فرهنگ فارسی معین ) : ز دست گریه کتابت نمی توانم کردکه می نویسم و در حال می شود مغسول . سعدی .تا نوبت وراثت به یعرب بن قحطان رسید اول ...
-
نمایشنامه
لغتنامه دهخدا
نمایشنامه . [ ن ُ /ن ِ / ن َ ی ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) پیس تآتر. (یادداشت مؤلف ). نوشته ای که برای بازی کردن در تماشاخانه تحریر شود و هنرپیشگان از روی آن سخن گویند و حرکات خود را برطبق آن نوشته تنظیم کنند و آن انواع دارد. پیس . (فرهنگ فارسی معین ).