کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحت الشعاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تحت جلگه
لغتنامه دهخدا
تحت جلگه . [ ت َ ت ِ ج ُ گ ِ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور. این دهستان در باختر بخش حومه ٔ جنوب شوسه ٔ عمومی مشهد - تهران و شمال جاده ٔقدیمی نیشابور به سبزوار قرار دارد و از 57 آبادی تشکیل یافته و در حدود 12944 تن سکنه دارد. ب...
-
تحت حنک
لغتنامه دهخدا
تحت حنک . [ ت َ ت ِ ح َ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تحت الحنک . رجوع به همین کلمه شود.
-
تحت منظر
لغتنامه دهخدا
تحت منظر. [ ت َ ت ِ م َ ظَ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مازول بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور که در دوازده هزارگزی شمال خاوری نیشابور قرار دارد. دامنه ٔ معتدل است و 27 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه ما...
-
تحت نظر
لغتنامه دهخدا
تحت نظر. [ ت َ ت ِ ن َ ظَ ] (ترکیب اضافی ، ص مرکب ) زیر نظر و مراقبت . مورد مراقبت و نگهبانی :اشخاصی که مورد سؤظن باشند تحت نظر قرار میگیرند.
-
غدد تحت فکی
لغتنامه دهخدا
غدد تحت فکی . [ غ ُ دَ دِ ت َ ت ِ ف َک ْ کی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از انواع غدد بزاقی . رجوع به غدد بزاقی شود.
-
غدد تحت لسان
لغتنامه دهخدا
غدد تحت لسان . [ غ ُ دَ دِ ت َ ت ِ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غدد زیر زبانی . یکی از انواع غدد بزاقی . رجوع به غدد بزاقی شود.
-
جستوجو در متن
-
ذات الشعاع
لغتنامه دهخدا
ذات الشعاع . [ تُش ْ ش ُ ](ع اِ مرکب ) یکی از آلات رصد است : و آلات رصد از کراسی و ذات الحلق و اسطرلابهای تام و نصفی و ذات الشعاع که موجود بود برگرفتم . (از نسخه ای از جهانگشای جوینی ). ذات المطرقین
-
ذات المسطرتین
لغتنامه دهخدا
ذات المسطرتین . [ تُل ْ م َ طَ رَ ت َ ] (ع اِ مرکب ) آلتی قدیم رصد را. ذات الشعاع .
-
اصطرلاب تام
لغتنامه دهخدا
اصطرلاب تام . [ اُ طُ ب ِ تام م ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اصطرلاب تمام . برای هر درجه ای معمول است . (از مفاتیح خوارزمی ): و اصطرلابهای تام و نصفی و الشعاع دیگر که موجود بود برگرفتم . (جهانگشای جوینی ). و رجوع به اسطرلاب تام و اسطرلاب تمام شود.
-
تاس
لغتنامه دهخدا
تاس . (اِخ ) از شعرای ایتالیا و پدر شاعر معروف و مشهور بهمین اسم . وی بسال 1493 م . متولد شد و بسال 1569 م . درگذشت . چند منظومه ٔ زیبا و اشعاری چند از وی باقی مانده است ولی تحت الشعاع پسر نابغه اش قرار گرفت و شهرت چندانی بدست نیاورد. رجوع به «تاسو» ...
-
حسن قونوی
لغتنامه دهخدا
حسن قونوی . [ ح َ س َ ن ِ ن َ ] (اِخ ) ابن علی بن اسماعیل ملقب به بدرالدین و برخی نام او را حسین نوشته اند. وی در 776 هَ . ق . درگذشت . او راست : «بدر الشعاع »در احکام سماع و جز آن . (هدیة العارفین ج 1 ص 286).
-
ظهور
لغتنامه دهخدا
ظهور. [ ظُ ] (ع مص ) آشکار شدن . آشکارا شدن . پدید آمدن . پدیدار شدن . ظاهر شدن : مرد... توبه کرد که پیش از ظهور حجتی بر امثال این کار اقدام ننماید. (کلیله و دمنه ). و چنانکه ظهور آن بی ادوات آتش زدن ممکن نگردد اثر این بی تجربت و ممارست هم ظاهر نشود....
-
ذات الحلق
لغتنامه دهخدا
ذات الحلق . [ تُل ْ ح ِ ل َ ] (ع اِ مرکب ) حلقه های متداخله ای است که علمای هیئات کواکب را بدان رصد کنند. (مفاتیح العلوم خوارزمی ). مجموع حلقه های بسیاری است فلزین یا چوبین یا از مُقوا که آسمان و حرکات کواکب را نماید و در مرکز حلقه ها کره ای خرد که ن...
-
شعاع
لغتنامه دهخدا
شعاع . [ ش ُ ] (ع اِ) خار خوشه . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). داس خوشه . (مهذب الاسماء). بیخ خوشه ٔ جو و گندم . (مقدمه ٔ لغت میر سیدشریف جرجانی ص 23). رجوع به شِعاع و شَعاع شود. || پاره ای از روشنی که بر شکل کوه از پیش شخص بنماید. (منتهی الارب )...
-
هارپاگون
لغتنامه دهخدا
هارپاگون . [ گُن ْ ] (اِخ ) شخصیت عمده ٔ کمدی خسیس اثر مولیر . هارپاگون شخصیت قابل ستایش خسیسی است که مولیر با آفریدن وی خست را به بهترین وجهی تجسم بخشیده است . لئامت و صرفه جویی وی از چیزهای جزئی ، خشونتش برای برتری ، و ترسش از اینکه مبادا فریبش بده...