کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحاکم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحاکم
لغتنامه دهخدا
تحاکم . [ ت َ ک ُ ] (ع مص ) بهم [ با هم ] به حاکم شدن . (زوزنی ). با خصم نزدیک حاکم شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). نزدیک حاکم شدن . (آنندراج ). ترافع.
-
جستوجو در متن
-
متحاکم
لغتنامه دهخدا
متحاکم . [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) با یکدیگر نزدیک حاکم شونده . (آنندراج ). کسی که با خصم نزدیک حاکم شود. (ناظم الاطباء). با طرف دعوی نزد حاکم رونده . و رجوع به تحاکم شود.
-
احتکام
لغتنامه دهخدا
احتکام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) احتکام بر؛ حکم کردن بکسی در کاری . (منتهی الارب ). حکم کردن بر کسی . (تاج المصادر). || حاکم گردیدن . (منتهی الارب ). || بهم بحاکم شدن . (منتهی الارب ). ترافع. محاکمه . تحاکم . بنزدیک حاکم شدن . بحاکم شدن . (تاج المصادر). |...
-
تنافر
لغتنامه دهخدا
تنافر. [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) بهم بحاکم شدن تا حکم کند که اصل که بزرگتر است . (از زوزنی ). بهم پیش حاکم شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تحاکم و تفاخر. (اقرب الموارد). || بکاری رفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نفرت نمودن و گریختن است . (غ...