کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تجن
لغتنامه دهخدا
تجن . [ ت َ ج َ ] (اِخ ) (رود...) رود تجن از کوه نیزآباد (در دهستان پشتکوه ، بخش دودانگه ) سرچشمه میگیرد و رودهای مشهوری که به آن می پیوندد عبارتند از: لاجیم رود، رود فریم ، زارمرود، گرمابرود و از جنوب بشمال جریان دارد و در هشت هزارگزی جنوب ساری از ک...
-
تجن
لغتنامه دهخدا
تجن . [ ت َ ج َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران است که در بیست وچهارهزارگزی شمال ورامین و سه هزارگزی راه خراسان قرار دارد. جلگه ای معتدل است و 72 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ جاجرود و محصول آنجا صیفی و چغندر قند است و ...
-
تجن
لغتنامه دهخدا
تجن . [ ت َ ج َ ] (اِخ ) دهیست جزء دهستان لفمجان در بخش مرکزی شهرستان لاهیجان که در هفت هزارگزی باختر لاهیجان و در کنار راه فرعی کیسم قرار دارد. جلگه ای معتدل و مرطوب است و 201 تن سکنه دارد. آب آن از نهر کیاجو منشعب از سفیدرود است و محصول آنجا برنج و...
-
تجن
لغتنامه دهخدا
تجن . [ ت َ ج َ ] (اِخ ) هریرود پس از عبور از سرحد شرقی ایران ، تجن نامیده میشود و وارد ریگزار خوارزم میگردد. قاموس الاعلام ترکی در ذیل کلمه ٔ تجند آرد: از رودهای آسیای میانه که چون از هرات میگذرد هریرود نام دارد، آنگاه با چند رود دیگر می پیوندد و از...
-
تجن
لغتنامه دهخدا
تجن . [ ت َ ج ِ ](اِخ ) دهی از دهستان پسکوه در بخش قاین شهرستان بیرجند است که در سی وپنج هزارگزی باختر قاین قرار دارد. کوهستانی و معتدل است و 50 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و زعفران و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغ...
-
تجن
لغتنامه دهخدا
تجن . [ ت ِ ج َ ] (اِ) قسمی از نی میان پر است که در سواحل بحر خزر میروید. در سنسکریت هم لفظ تجنه بمعنی خیزران موجود است . (فرهنگ نظام ).
-
واژههای مشابه
-
تجن جار
لغتنامه دهخدا
تجن جار. [ ت ِ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایین خیابان بخش مرکزی شهرستان آمل است که در سه هزارگزی باختر آمل قرار دارد. دشتی است معتدل و مرطوب و 45 تن سکنه دارد. آب آن ازلگونی و تجرود هراز و محصول آن برنج و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. (از فر...
-
تجن گوکه
لغتنامه دهخدا
تجن گوکه . [ ت َ ج َ ک ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش آستانه ٔ شهرستان لاهیجان است که در شش هزارگزی باختر آستانه واقع است . جلگه ای معتدل و مرطوب است و1181 تن سکنه دارد. آب آن از نهر کیاجو و استخر است و محصول آن برنج و ابریشم و چای و شغل اهالی ...
-
واژههای همآوا
-
طجن
لغتنامه دهخدا
طجن . [ طَ ] (ع مص ) بریان کردن گوشت و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
تجند
لغتنامه دهخدا
تجند. [ ت َ ج َ ] (اِخ ) سامی بیک این کلمه را بجای تجن آورده است . رجوع به تجن (دنباله ٔ هریرود) و قاموس الاعلام ترکی شود.
-
طژن
لغتنامه دهخدا
طژن . [ طَ ژَ ] (اِخ ) تحریف یا تقریبی از تجن است . رجوع به تجن و حبیب السیر چ تهران ص 49، 249 و چ خیام ج 3 ص 141 و ج 4 ص 118 شود.
-
حکیم خان
لغتنامه دهخدا
حکیم خان . [ ح َ ] (اِخ ) موضعی است به جنوب چوتفوال نزدیک مصب رود تجن بنواحی شمال غربی مرو.