کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجريد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تجرید
لغتنامه دهخدا
تجرید. [ ت َ ] (اِخ ) نامش میرحیدر و از شعرای متأخر هند است . ابتدا در خدمت قمرالدین اعتمادالدوله بود و سپس به بنگاله رفت و در سال 1150 هَ . ق . درگذشت . از اوست :بوی رحمی چشم نتوان داشت اینجا از گلی در فرنگستان حسن او مسلمانی کجاست .(از قاموس الاعل...
-
تجرید
لغتنامه دهخدا
تجرید. [ ت َ ] (ع مص ) برهنه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). برهنه کردن کسی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برهنه کردن چیزی را از زوایدی که بر آن باشد. (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). در لغت برهنه کردن . (کشا...
-
اصحاب تجرید
لغتنامه دهخدا
اصحاب تجرید. [ اَ ب ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عارفان و حکمایی که به تجرید روح از بدن و پیوستن آن به جهان ارواح قائلند و در آن حالت وجد و لذت خاصی برای آنان روی میدهد. سهروردی آرد: برحسب نظر حکما همچنانکه تن های آدمیان را نفس ناطقه ایست ، افلاک...
-
جستوجو در متن
-
ابوعمرو
لغتنامه دهخدا
ابوعمرو. [ اَ ع َم ْرْ ] (اِخ ) احمدبن محمد مصری . شارح تجرید. رجوع به احمد... شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن اقبال ملقب بشیخ الفقیه . وی کتاب السراج الوهاج ابوبکربن علی را تجرید کرده است .
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) طالشی جیلی . او راست : حاشیه بر حاشیه ٔ سید شریف بر تجرید.
-
جحدمة
لغتنامه دهخدا
جحدمة. [ ج َ دَ م َ ] (اِخ ) غیرمنسوب است . ابوجناب از آباد بنقل از تجرید ذهبی گوید او را صحبت و روایتی است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة قسم اول و چهارم شود.
-
خضر
لغتنامه دهخدا
خضر. [ خ ِ ] (اِخ ) ابن عبدالکریم . متوفی بسال 999 هَ . ق . از عالمان زمان بود و او راست : حاشیه بر حاشیه ٔ میر سیدشریف بر تجرید. (از کشف الظنون ).
-
ابراهیم میرزا
لغتنامه دهخدا
ابراهیم میرزا. [ اِ] (اِخ ) اردوبادی . شاعر فارسی . در زمان سلطنت شاه جهان به هندوستان رفت و معلم فرزندان جعفرخان گردید وعاقبت در زمره ٔ درویشان درآمده ترک و تجرید گزید.
-
جامه بخشیدن
لغتنامه دهخدا
جامه بخشیدن . [ م َ / م ِ ب َ دَ ] (مص مرکب ) جامه عطا کردن . پیراهن دادن . انعام . جائزه : دوستان را جامه ٔ تجرید می بخشد خداشاه می بخشد بخاصان جامه ٔ پوشیده را.صائب اصفهانی (از ارمغان آصفی ).
-
حجاج
لغتنامه دهخدا
حجاج . [ ح َج ْ جا ] (اِخ ) ابن خلی سُلَفی . ابن یونس گفت : صحابی بود، و روایتی برای او دانسته نیست ، و «تجرید» او را استدراک کرده . (الاصابة ج 1 ص 326 قسم 1) (حسن المحاضرة ج 1 ص 88).
-
حسین شیروانی
لغتنامه دهخدا
حسین شیروانی . [ ح ُ س َ ن ِ شیر ] (اِخ ) (محمد...) ابن محمدبن حسن شیروانی . حاشیه بر شرح قدیم تجرید دارد. (ذریعه ج 6 ص 118).
-
حقیقت قاصره
لغتنامه دهخدا
حقیقت قاصره . [ ح َ قی ق َ ت ِ ص ِ رَ / رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح اصول و ادب ) و آن نزد اهل عربیت استعمال لفظ است در جزء معنی آن ، چنانکه در تجرید آمده است .
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عثمان معروف به ابن اقرب ، مکنی به ابوالملیح و متوفی به سال 774 هَ . ق . او راست : الرعایة فی تجرید مسائل الهدایة. (از کشف الظنون ).