کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجاول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تجاول
لغتنامه دهخدا
تجاول . [ ت َ وُ ] (ع مص ) با یکدیگر بگشتن در حرب . (از اقرب الموارد)(از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): تجاولوا؛ اذا جال بعضهم علی بعض فی الحرب . (منتهی الارب ).والخیل تعلم انا فی تجاولنایوم الحفاظ اولو بوسی و انعام .(اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
متجاول
لغتنامه دهخدا
متجاول . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) با یکدیگر بگردنده در حرب . (آنندراج ). بر دور یکدیگر گردنده ٔ در جنگ و جدال و کشتی و مصارعت . (ناظم الاطباء). و رجوع به تجاول شود.
-
ابوالمؤید
لغتنامه دهخدا
ابوالمؤید. [ اَ بُل ْ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) موفق بن احمدبن محمد مکّی خوارزمی . ملقب به اخطب ، خطیب . در نامه ٔ دانشوران آمده : اگرچه بعنوان خطیب خوارزمی و به کنیه ای که ابوالمؤید است هم اشتهار دارد و لکن به اخطب خوارزم پیش از آن دو عنوان و بیش از ...