کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجاوز کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تجاوز کردن
لغتنامه دهخدا
تجاوز کردن . [ ت َ وُ ک َ دَ ] (مص مرکب )درگذشتن و از حد خود درگذشتن . (ناظم الاطباء). || تعدی کردن . بگذشتن . پای بیرون نهادن از... بهمه ٔ معانی رجوع به تجاوز و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
جستوجو در متن
-
دست اندازی
لغتنامه دهخدا
دست اندازی . [ دَ اَ ] (حامص مرکب ) تجاوز. غارت . تاراج . تطاول . تصرف بیجا. تعدی . تجاوز به مال و جان کسی . دست درازی .- دست اندازی کردن ؛ تجاوز کردن . تعدی کردن .
-
تخطی کردن
لغتنامه دهخدا
تخطی کردن . [ ت َ خ َطْ طی ک َ دَ ] (مص مرکب ) تجاوز کردن و گذشتن از حد.
-
هتک ناموس کردن
لغتنامه دهخدا
هتک ناموس کردن . [ هََ ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تجاوز کردن به ناموس زن . رجوع به هتک ناموس شود.
-
تجاوزکاری
لغتنامه دهخدا
تجاوزکاری . [ ت َ وُ] (حامص مرکب ) تجاوز کردن . رجوع به تجاوزکار شود.
-
اغراق گفتن
لغتنامه دهخدا
اغراق گفتن . [ اِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) مبالغه کردن در گفتار. تجاوز کردن از حد در سخن .
-
دم درآوردن
لغتنامه دهخدا
دم درآوردن . [ دُ دَ وَ دَ ](مص مرکب ) دم دار شدن . دارای دم شدن . دم پیدا کردن . دم روییدن بر. || به نوی آغازیدن عدم اطاعت . از حد خود تجاوز خواستن (زیردستی نسبت به زبردست ). تجاوز کردن زیردستی از حد خود. (یادداشت مؤلف ).
-
گردن درازی کردن
لغتنامه دهخدا
گردن درازی کردن . [ گ َ دَ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گردن کشیدن : اشتر حرامی گردنادانم چه دانی کردنابا پنبه بازی میکنی گردن درازی میکنی . عبدالواسع جبلی .|| از حد خود تجاوز کردن .
-
ادراع
لغتنامه دهخدا
ادراع . [ اِ ] (ع مص ) درآوردن و داخل کردن چیزیرا در چیزی . || بی گیاه شدن حوالی آب کسی را. || ادراع شهر؛تجاوز کردن نیمه ٔ ماه را. || داخل کردن شراک نعل را بدست خود از جانب پاشنه . (منتهی الارب ).
-
تند رفتن
لغتنامه دهخدا
تند رفتن . [ ت ُ رَ ت َ ] (مص مرکب ) به شتاب و سرعت حرکت کردن . ضد کند رفتن . چست و چالاک راه رفتن . (ناظم الاطباء). || در تداول امروز، از حد خود تجاوز کردن و بیش از اندازه اظهار وجود کردن . رجوع به تند و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
خارج از حد شدن
لغتنامه دهخدا
خارج از حد شدن . [ رِ اَ ح َدد ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از اندازه ٔ خود تجاوز کردن .
-
پیروی کردن
لغتنامه دهخدا
پیروی کردن . [ پ َ/ پ ِ رَ / رُ وی ک َ دَ ] (مص مرکب ) متابعت کردن . اقتدار کردن . اقتفا کردن . اقتراء. اقتیاف . تمصر. تقیل .ائتمام ؛ بدنبال چیزی پیوستن . اتباع . متابعت . احتذاء. تتبع. تقلید. تباعة. اثف . تأسی کردن . تسنن . تشیع.تعاقب . استقراء. تق...
-
دلاوری کردن
لغتنامه دهخدا
دلاوری کردن . [ دِ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دلیری کردن . شجاعت نشان دادن . || گستاخی کردن . از حد خود تجاوز کردن : از من شنو نصیحت خالص که دیگری چندین دلاوری نکند بر دلاوران . سعدی .سعدی دلاوری و زبان آوری مکن تا عیب نشمرند بزرگان خرده دان . سعدی .ضعیف...
-
پیشروی
لغتنامه دهخدا
پیشروی . [ رَ ] (حامص مرکب ) عمل پیشرو. بجلو رفتن و پیشرفت کردن . || امامت . دلهثة. (منتهی الارب ). قیادت : آلت خسروی و پیشروی همه داده ست مر ترا یزدان . فرخی .|| تجاوز از حد طبیعی . رجوع به پیشروی کردن شود. || ترقی .