کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تثلیث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تثلیث
لغتنامه دهخدا
تثلیث . [ ت َ ] (اِخ ) نام جایی . (منتهی الارب ). موضعی است به حجاز نزدیک مکه . (از معجم البلدان ). || یوم تثلیث ؛ از ایام عرب است که در آن جنگی بین بنی سلیم و مراد بود. (از معجم البلدان ).
-
تثلیث
لغتنامه دهخدا
تثلیث . [ ت َ ] (ع مص ) سه گوشه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (مجمل اللغة) (قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). || سیکی کردن چنانکه دو برخ بشود و سه یکی بماند. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (مجمل اللغة). سه یکی ...
-
واژههای مشابه
-
اصحاب تثلیث
لغتنامه دهخدا
اصحاب تثلیث . [ اَ ب ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گروهی از مسیحیان که معتقد به اقانیم ثلاثه اند و از اینرو در قرآن کریم آمده است : لقد کفر الذین قالوا ان اﷲ ثالث ثلاثة.(73/5). رجوع به ملل و نحل چ قدیم تهران ص 10 شود.
-
واژههای همآوا
-
تسلیس
لغتنامه دهخدا
تسلیس . [ ت َ ] (ع مص ) درنشاندن جواهر و ترکیب دادن زیور غیر شبه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ترصیع و تألیف زیور با جواهر غیر خَرَز. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). ترصیع زیور. (از متن اللغة). ترصیع زیور با جواهر. (از المنجد).
-
جستوجو در متن
-
شیوا
لغتنامه دهخدا
شیوا. [ شی ] (اِخ ) سومین تشخص تثلیث هندی ، خدای مخرب . (فرهنگ فارسی معین ).
-
مثلث
لغتنامه دهخدا
مثلث . [ م ُ ث َل ْ ل ِ ] (ع ص ) سخن چینی کننده ٔ نزدیک سلطان از آن رو که سه تن رابه هلاک افکند، خود را و برادر و دوست خود را و سلطان را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). کسی که سخن چینی می کند و سعایت می نماید برای برادر خود در نزد سلطان . مُثلِث . ...
-
رکاء
لغتنامه دهخدا
رکاء. [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رکوة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ِ رکوة به معنی کوزه ٔ آب خوردنی و مشک آب . (از آنندراج ). ج ِ رکوة (به تثلیث ). (ناظم الاطباء). رجوع به رکوة شود.
-
ضحیان
لغتنامه دهخدا
ضحیان . [ ض َح ْ ](اِخ ) موضعی است میان نجران و تثلیث به راه یمن در کوتاه ترین راه میان حضرموت به مکّه . (معجم البلدان ).موضعی است در راه حضرموت بطرف مکه . (منتهی الارب ).
-
لوغس
لغتنامه دهخدا
لوغس . [ غ ُ ] (معرب ، اِ) در یونانی به معنی عقل . در فلسفه ٔ افلاطون ، خدا که منبع مثل است . در فلسفه ٔ افلاطونیان جدید، یکی از مظاهر الوهیت . در فلسفه ٔ مسیحی ، کلمه ٔ خدا و شخص دوم تثلیث .
-
لحی جمل
لغتنامه دهخدا
لحی جمل . [ ل َ ی ُ ج َ م َ ] (اِخ ) نام چند موضع: موضعی است میان مدینه و فید. موضعی است میان حرمین و به مدینه نزدیکتر است . موضعی است میان نجران و تثلیث . (معجم البلدان در کلمه ٔ جمل ). رجوع به لحیا جمل شود.
-
ادیم
لغتنامه دهخدا
ادیم . [ اُ دَ ] (اِخ ) زمینی است مجاور تثلیث بدان سوی السراة بین تهامة و یمن ، که در قدیم از دیار جهینه و جَرم بود. || موضعی نزدیک وادی القری از دیار عُذرة که در آنجا با بنی مرة جنگی واقع شده است . (معجم البلدان ).
-
تری مورتی
لغتنامه دهخدا
تری مورتی .[ ت ْ ] (اِخ ) تثلیث هندو، که مرکب است از «برهما»، بعنوان خدای خالق ، «ویشنو» خدای حافظ و نگهبان و «سیوا» خدای ویران کننده و از بین برنده . و این معرف سه نیروی ابدی طبیعت است .