کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تثریة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تثریة
لغتنامه دهخدا
تثریة. [ ت َ رِ ی َ ] (ع مص ) تر کردن . (تاج المصادر بیهقی ). تر کردن خاک را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). آبزدن مکان را. آب ریختن و لت کردن قروت را. || دست را بر خاک نهادن چنانکه نمازگزار گاه سجده . (از منتهی الارب ) (قط...
-
واژههای مشابه
-
تثریه ونت
لغتنامه دهخدا
تثریه ونت . [ ت َ رَ ی َ وَ ] (اِخ ) تثریاونت . رجوع به تثریاونت شود.
-
واژههای همآوا
-
طثریة
لغتنامه دهخدا
طثریة. [ طَ ث َ ری ی َ ] (اِخ ) نام مادر یزیدبن طثریة شاعر قشیری . (منتهی الارب ). و منوچهری به سکون ثاء آورده است ضرورت را : بلبل نگوید این زمان لحن و سرود تازیان قمری نگرداند زبان بر شعر ابن طثریه . منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 79).رجوع به ابن طثری...
-
تسریة
لغتنامه دهخدا
تسریة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) از: («س ری ») سریه برآوردن و سریه فرستادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || زدودن اندوه را از کسی . (از متن اللغة).
-
تصریة
لغتنامه دهخدا
تصریة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) گوسفند را نادوشیدن تا پستان وی پرشیر شود از بهر بیع. (تاج المصادر بیهقی ). نادوشیدن گوسفند و جز آن را تا شیر جمع شود در پستان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از المنجد) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
تثریاونت
لغتنامه دهخدا
تثریاونت . [ ت َ وَ ] (اِخ ) تثریه ونت . از قبیله ٔ خیون بشمار میرفته و پیردیویسنا بود و در اوستا از او نام برده میشود و بدست گشتاسب مغلوب گردید. رجوع به مزدیسنا ص 345، 356 و 359 شود.
-
مثری
لغتنامه دهخدا
مثری . [ م ُ ث َرْ ر ] (ع ص ) تر کننده ٔ خاک . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تر کننده ٔ دانه و نان خشک . (ناظم الاطباء). || آن که آب ریخته لت کند قروت را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || آن که آب زند بر جایی . (آنندراج ) (از منتهی ...
-
تیره
لغتنامه دهخدا
تیره . [ رَ / رِ ] (ص ) تاریک و سیاه فام . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تاریک . (شرفنامه ٔ منیری ) (غیاث اللغات ). تار و مظلم . (ناظم الاطباء). تار. تاریک . مظلم . ظلمانی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ایرانی باستان «تثریه - کا» از ا...