کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تتهم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تتهم
لغتنامه دهخدا
تتهم . [ ت َ ت َهَْ هَُ ] (ع مص ) به تهامه درآمدن و فروکش شدن در آن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
تطهم
لغتنامه دهخدا
تطهم . [ ت َ طَهَْ هَُ ] (ع مص ) کراهیت داشتن طعام . (تاج المصادر بیهقی ). ناخوش داشتن طعام را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اندوهگین گردیدن از کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ناخوش داشتن صحبت کسی را....
-
جستوجو در متن
-
متتهم
لغتنامه دهخدا
متتهم . [ م ُ ت َ ت َهَْ هَِ ] (ع ص ) آن که به تهامه درآید یا فروکش شود در آن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). درآینده به تهامه . (ناظم الاطباء). و رجوع به متاهمة و تتهم شود.
-
ترهیق
لغتنامه دهخدا
ترهیق . [ ت َ ] (ع مص ) تهمت کردن کسی را به بدی . (تاج المصادر بیهقی ). متهم داشتن کسی را به بدی و ستمکار گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). متهم به شر کردن کسی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد). و فی الحدیث «انه صلی علی امراءة ترهق ؛ ا...