کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تتلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تتلی
لغتنامه دهخدا
تتلی . [ ت َ ت َل ْ لی ] (ع مص ) تتبع. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). در پی چیزی شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): تتلیت ُ حقی ؛ ای تتبعته ُ حتی استوفیته ُ. (اقرب الموارد). تتلیت ُ حقی حتی استوفیته ؛ ای تتبعته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
تتلی
لغتنامه دهخدا
تتلی . [ ت ِ ت ِ] (هندی ، اِ) هندی چوچی . (الفاظ الادویه ص 72). نوعی سداب که در دفع نوبه بکار میبرند. (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
تطلی
لغتنامه دهخدا
تطلی . [ت َ طَل ْ لی ] (ع مص ) لازم کردن بازی و شادمانی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اندوده شدن . (تاج المصادر بیهقی ).قطران مالیده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قطران به خویشتن مالیدن . (از اقر...
-
جستوجو در متن
-
متتلی
لغتنامه دهخدا
متتلی . [ م ُ ت َ ت َل ْ لی ] (ع ص ) در پی شونده . (آنندراج ). کسی که پیروی می کند و تعاقب می نماید حق خود را. (ناظم الاطباء). || پی درپی و متوالی . (ناظم الاطباء). و رجوع به تتلی شود.
-
پی
لغتنامه دهخدا
پی . [ پ َ ] (اِ) دنبال . عقب . پشت . پس . دنباله . عقیب . اثر: پی او؛ دنبال او. بر اثر او : یکی غرم تازان پی یک سوارکه چون او ندیدم به ایوان نگار. فردوسی .برآشفت و برداشت زین و لگام بشد بر پی رخش ناشاد کام . فردوسی .یکایک چو از جنگ برگاشت روی پی اند...