کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تتر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تتر
لغتنامه دهخدا
تتر. [ ت َ ت َ ] (اِخ ) بمعنی تاتار است که ولایتی باشد مشک خیز. (برهان ). مخفف تاتار که شهری است در ترکستان . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مخفف لفظ تاتار است . (فرهنگ نظام ). تاتار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). تتار. تاتار. (از فرهنگ رشیدی ) (از شرفن...
-
تتر
لغتنامه دهخدا
تتر. [ ت َ ت َ ] (ع اِ) دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را معادل تَتَری ّ و بمعنی چاپار و قاصد آورده است . (دزی ج 1 ص 141).
-
واژههای مشابه
-
آهوی تتر
لغتنامه دهخدا
آهوی تتر.[ ی ِ ت َ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آهوی تاتار.
-
واژههای همآوا
-
ططر
لغتنامه دهخدا
ططر. [ طَ طَ ] (اِخ ) ططار. معرب تتر و تتار و تاتار. و رجوع به تاتار شود.
-
جستوجو در متن
-
تتری
لغتنامه دهخدا
تتری . [ ت َت َ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به تتر را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). منسوب به تتر باشد که ولایت تتار است . (برهان ). منسوب به تتر که مخفف تاتار است و آن ملکی است از ترکستان که ساکنان آنجا در سابق کافر بودند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تتری منسوب...
-
ططار
لغتنامه دهخدا
ططار. [ طَ ] (اِخ ) معرب تتار. ططر. تتر. تاتار. رجوع به تاتار شود.
-
ططر
لغتنامه دهخدا
ططر. [ طَ طَ ] (اِخ ) ططار. معرب تتر و تتار و تاتار. و رجوع به تاتار شود.
-
تتری
لغتنامه دهخدا
تتری . [ ت َ ت َ ] (ع اِ) تتر. چاپار. (دزی ج 1 ص 141).
-
تاتار
لغتنامه دهخدا
تاتار. (اِخ ) نام طایفه ای است بزرگ از ترکستان و اصل آن از اولاد تاتارخان بوده اندو تاتارخان برادر مغول خان و اولاد این دو، بنی اعمام یکدیگر و بمرور، بسیار شده اند و تاتار را تار تاری و تتار و تتر نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
تتاری
لغتنامه دهخدا
تتاری . [ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به تتار. (ناظم الاطباء). تاتاری . تتری . که از سرزمین تاتار و یا تتار و تتر باشد. مردم تاتار و یا هرچیز منسوب بدان : گل بهاری بت تتاری نبیذ روشن چرا نیاری ؟رودکی (از احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی ج 2 ص 544).دل ...
-
آهوی تاتار
لغتنامه دهخدا
آهوی تاتار. [ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آهوی تاتاری . آهوی تَتر. آهوی تتاری . آهوی ختن . آهوی ختا. آهوی خرخیز. آهوی مشک .آهوی مشکین . غزال المسک . دابةالمسک . آف . آهوی چین .
-
تارتار
لغتنامه دهخدا
تارتار. (اِخ ) اروپائیان عموماً این کلمه را بمردمی اطلاق کنند که لشکر چنگیزخان مؤسس دولت مغول (1154 - 1227 م .) را تشکیل داده بودند و آنان از طایفه ٔ اصلی مغول می باشند، این نام از کلمه ٔ «تاتار» یا «تتار» یا «تتر» گرفته شده است . تاتار را نیز تارتا...