کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبوراکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبوراکی
لغتنامه دهخدا
تبوراکی . [ ت َ ] (ص نسبی ) تبوراک زن . دفاف . رجوع به تبوراک شود.
-
جستوجو در متن
-
تبوراک زن
لغتنامه دهخدا
تبوراک زن . [ ت َ زَ ] (نف مرکب ) تبوراکی . دفاف . رجوع به تبوراک شود.
-
دفاف
لغتنامه دهخدا
دفاف . [ دَف ْ فا ] (ع ص ) دف ساز. (منتهی الارب ). دف گر. (دهار). آنکه دفها بسازد. (آنندراج ) (از اقرب الموارد) : قحبه زنکت آنچه به نداف دهدهر لحظه ز قحبگی به دفاف دهد. ؟ (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).حافظ که ز نطق خوش کلامی داردبا روی چو مه حسن ت...
-
تبوراک
لغتنامه دهخدا
تبوراک . [ ت َ ] (اِ) دف بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 307) دف . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). در بعضی از فرهنگها بمعنی دف مرقوم است . (فرهنگ جهانگیری ). دف و دایره را نیز گویند. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). اسدی در فرهنگ ...
-
پیشتر
لغتنامه دهخدا
پیشتر. [ ت َ ] (ص تفضیلی ، ق ) (از: پیش + تر، علامت تفضیل ) سابق . سابقاً. از پیش . قبلاً. مقابل پس تر. از پیش پیش . اسبق . اقدم : چنان بد که یک روزپرویز شاه همی آرزو کرد نخجیرگاه بیاراست بر سان شاهنشهان که بودند ازو پیشتر در جهان . فردوسی .هنرها ز ز...
-
بربط
لغتنامه دهخدا
بربط. [ ب َ ب َ ] (معرب ، اِ) معرب بربت بمعنی سینه بط زیرا که ساز بربط شبیه است به سینه ٔ بط. (غیاث اللغات ). کلمه ٔ فارسی است معرب مرکب از بر بمعنی سینه و بت بط مرغابی چه هیأت آن بسینه ٔ مرغابی و گردن آن ماند. (مفاتیح العلوم خوارزمی ). و آن مرکب از...
-
چنگ
لغتنامه دهخدا
چنگ . [ چ َ ] (اِ) نام سازیست مشهور . (جهانگیری ) (برهان ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). سازی است مشهور که سر آن خمیده است و تارها دارد. (آنندراج ) (انجمن آرا). نوعی از مزامیر است در غایت شهرت . (شرفنامه ٔ منیری ). صنج ؛ و آن بر دو قسم است یکی دو صف...