کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبلغة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبلغة
لغتنامه دهخدا
تبلغة. [ت َ ل ِ غ َ ] (ع اِ) ج ، تبالغ. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب ). تبلغ و تبلغة؛ رسنی کوچک است که به رسن دلو بندند، آب کشیدن را. (اقرب الموارد). رسنی که بدان رسن کلان را با رسن خرد دلو بندند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به ...
-
جستوجو در متن
-
تبلغ
لغتنامه دهخدا
تبلغ. [ ت َ ل ِ ] (ع اِ) تبلغة.(اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به تبلغة شود.
-
تبالغ
لغتنامه دهخدا
تبالغ. [ ت َل ِ ] (ع اِ) ج ِ تَبلِغَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رسنی که بدان رسن کلان را با رسن خرد دلو بندند. (آنندراج ).
-
اسماعیلی
لغتنامه دهخدا
اسماعیلی . [ اِ ] (اِخ ) یا اسماعیل نام انگشتری زمردین مشهور. ابوریحان در الجماهر آرد: «و وهب [المهدی ] للرشید الخاتم المعروف باسماعیل من زمردة لم یر مثلها و فیها ثقبة و طلب لها سنین ما یشابها لیسدتلک الثقبة به حتی وجده بعد حین و عمل ما یهندم فیها و ...