کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبقل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبقل
لغتنامه دهخدا
تبقل . [ ت َ ب َق ْ ق ُ ] (ع مص ) گیاه خوردن . (تاج المصادربیهقی ) (زوزنی ) (دهار). تبقل ماشیه ؛ چریدن سبزه را.(از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ). چریدن ستور سبزه را. (از ناظم الاطباء). || بطلب بقل برآمدن . (از اقرب الموارد) ...
-
واژههای همآوا
-
تبغل
لغتنامه دهخدا
تبغل . [ ت َ ب َغ ْ غ ُ ] (ع مص ) مانند کردن شتر خود را به استر در فراخ روی . (از ذیل اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
متبقل
لغتنامه دهخدا
متبقل . [ م ُ ت َ ب َق ْ ق ِ ] (ع ص ) آن که به طلب بقل برآید. (آنندراج ). کسی که بیرون می رودبرای فراهم کردن سبزه . (ناظم الاطباء). || کسی که چراند سبزه ، ستوران خود را. (آنندراج ). آن که ستوران وی می چرانند سبزه را. || خری که می چرد سبزه را. (ناظم ا...