کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبغیض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبغیض
لغتنامه دهخدا
تبغیض . [ ت َ ] (ع مص ) ضد تحبیب . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). دشمن گردانیدن . (زوزنی ). دشمن داشتن . (دهار). دشمن گردانیدن کسی را بر کسی .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : نهی بر اهل تقی ̍ تبغیض شدلیک بر اهل هوا تحریض شد.مولوی .
-
جستوجو در متن
-
دشمن گردانیدن
لغتنامه دهخدا
دشمن گردانیدن . [ دُ م َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) دشمن کردن . اصلاف . تبغیض . (المصادر زوزنی ). تکرهة. (ترجمان القرآن جرجانی ). تکریه . (دهار).
-
تقی
لغتنامه دهخدا
تقی . [ ت ُ قا ] (ع مص ) پرهیز کردن . (منتهی الارب ). پرهیزکاری . (دهار) (مهذب الاسماء). تقاء. (ناظم الاطباء). || (اِ) پرهیز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : به سخا و به هدی و به بها و به تقی ، خوش از خداوند سوی خلق جهانند و مشارند. ناصرخسرو.چون خرد ...
-
دشمن داشتن
لغتنامه دهخدا
دشمن داشتن . [ دُ م َ ت َ ] (مص مرکب ) مکروه داشتن و نفرت داشتن و تنفر داشتن . (ناظم الاطباء). خصم بشمار آوردن . ابغاض . (تاج المصادر بیهقی ). احصاف . اصلاف . (منتهی الارب ). بغض . تبغیض . (دهار). خزو. خوز. (منتهی الارب ). شناء. شناءة. شنان . (دهار)....