کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبصره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تبصرة
لغتنامه دهخدا
تبصرة. [ ت َ ص ِ رَ ] (ع مص ) ایضاح . (تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء). به اصطلاح مصنفین ، توضیح و تشریح کردن مطلبی . (فرهنگ نظام ). || بینا کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). بینا گردانیدن . (فرهنگ نظام ). ب...
-
جستوجو در متن
-
تبصرت
لغتنامه دهخدا
تبصرت . [ ت َ ص ِ رَ ] (ع مص ) بینائی . تبصرة : اولاً دزدیده کحل دیده ات چون ستانی بازیابی تبصرت . مولوی .رجوع به تبصرة شود.
-
قولیة
لغتنامه دهخدا
قولیة. [ ق َ لی ی َ ] (اِخ ) از القاب غلات در آذربایجان . (خاندان نوبختی از شهرستانی ص 132 و تبصره ص 423).
-
ثیم مرمان
لغتنامه دهخدا
ثیم مرمان . [ م ِرْ ] (اِخ ) یکی از دانشمندانی که از خطوط میخی و آثار قدیمه ٔ بنی سام اطلاعاتی جمع کرده و تبصره های مفید بر آن افزوده است .
-
اسماء سته
لغتنامه دهخدا
اسماء سته . [ اَ ءِ س ِت ْ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شش اسم اند که اِعراب آنها بحروف است (رفع بواو، نصب بالف و جر بیاء) و این شش اسم عبارت است از: اب ، اخ ، حم ، هن ، فم ، ذو.تبصره ٔ 1- ذو در صورتی مُعْرَب بحروفست که معنی آن صاحب باشد و اگر...
-
عمر
لغتنامه دهخدا
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن مظفر یوسف بن عمربن رسول ، مکنی به ابوالفتح . متوفی بسال 696 هَ .ق . او را کتابی است در نجوم به نام تبصرة.(از گاهنامه ٔ 1310 ص 91). رجوع به کشف الظنون شود.
-
حسین بطیطی
لغتنامه دهخدا
حسین بطیطی . [ ح ُ س َ ن ِ ب َ ] (اِخ ) ابن علی (الشیخ الحافظ...). تبصرة العوام مرتضی رازی را از فارسی به عربی ترجمه کرده است . (ذریعه ج 4 ص 212).
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل حسینی قمی حائری . او راست : التحفة الحسینیة که در 1304 هَ .ق . نگاشته و شرح تبصره و جز آن . (ذریعه ج 3 ص 428).
-
طلاق بائن
لغتنامه دهخدا
طلاق بائن . [ طَق ِ ءِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طلاق باین . طلاقی که از برای مطلق حق رجوع از آن در ایام عدة ابتدا موجود نیست . طلاق زوجه ای که زوج با او نزدیکی ننموده باشد. طلاق زوجه ٔ یائسه و صغیره از جمله ٔ طلاقهای باین بشمارمیروند. و رجوع به ترجم...
-
طلاق بدعت
لغتنامه دهخدا
طلاق بدعت . [ طَ ق ِ ب ِ ع َ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طلاق حائض غیرآبستن یا نفساءاست با حضور زوج یا مسترابه بیش از سه ماه و سه طلاق مرسلاً (پشت سر هم ) بطوری که در شرط سوم از شرایط صیغه ٔ طلاق مذکور است . (از ترجمه ٔ تبصره ٔ علامه ص 292).
-
هریریة
لغتنامه دهخدا
هریریة. [ هَُ رَ ری ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از راوندیه که اصحاب ابوهریره ٔ راوندی هستند و آنهارا عباسیه ٔ خلص نیز میخوانند... طرفدار امامت عباس بن عبدالمطلب عم حضرت رسول ، و معتقد به ولایت ابومسلم اند. و در حق عباس و اولاد او غلو بسیار کنند. (از خاندان ...
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابوبشر مروزی خرقی ملقب به شمس الدین و مکنی به ابوبکر. او راست : تبصره در هیئت . وفات او در مرو به سال 533 بوده است . (از یادداشت مرحوم دهخدا) (تتمه ٔ صوان الحکمة ص 211).
-
میمون
لغتنامه دهخدا
میمون . [ م َ مو ] (اِخ )ابن محمدبن معتمدبن مکحول ، مکنی به ابوالمعین النسفی ، متوفی به سال 508 هَ . ق . از فضلا است . او راست : کتاب بحرالکلام در توحید و کتاب تبصره ایضاً در توحید.و کتاب التمهید لقواعدالتوحید. (از الاعلام زرکلی ).
-
نت
لغتنامه دهخدا
نت . [ ن ُ ] (فرانسوی ، اِ) نوت . یادداشت . تذکره .تبصره . || الفبای مخصوص موسیقی که تعدادشان هفت تاست . نشانه هائی که بوسیله ٔ آنها اصوات موسیقی را نشان دهند. (از فرهنگ فارسی معین ). نوتها روی پنج خط موازی افقی که به خطوط حامل موسوم است ، نوشته می ش...