کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبسم زار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبسم زار
لغتنامه دهخدا
تبسم زار. [ ت َ ب َس ْ س ُ ] (اِ مرکب ) تبسم کده . پر از تبسم . پر از لبخند : هوا ز فیض لب غنچه شد تبسم زارچمن ز عکس دل عندلیب ، عیش آباد. طالب آملی (از بهار عجم ) (از آنندراج ).رجوع به تبسم و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
واژههای مشابه
-
نیمه تبسم
لغتنامه دهخدا
نیمه تبسم . [ م َ / م ِ ت َ ب َس ْ س ُ ] (اِمرکب ) تبسم و لبخندی به غایت ظریف ، بی آنکه لبها از هم گشوده شود و بانگی برآید : من او را با خنده ای فراخ ندیدم الا نیمه تبسم . (تاریخ بیهقی ص 51).
-
تبسم آمدن
لغتنامه دهخدا
تبسم آمدن . [ ت َ ب َس ْ س ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) لبخند عارض شدن . به حالت لبخند درافتادن : ملک را از این سخن تبسم آمده . (گلستان ).
-
تبسم تراویدن
لغتنامه دهخدا
تبسم تراویدن . [ ت َ ب َس ْ س ُت َ دَ ] (مص مرکب ) خنده سرزدن . خندیدن : تبسم میتراود از لب امید پنداری بشامستان بختم خنده ریز صبحگاهی شد. طالب آملی (از بهار عجم ) (از آنندراج ).رجوع به تبسم و ترکیبات آن شود.
-
تبسم رنگین
لغتنامه دهخدا
تبسم رنگین . [ ت َ ب َس ْ س ُ م ِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تبسم نمکین . تبسم شیرین : مکن تبسم رنگین بسوی من هر دم که هست خانه ٔبلبل خراب خنده ٔ گل . محمدقلی سلیم (از بهار عجم ) (از آنندراج ).رجوع به تبسم و دیگر ترکیب های آن شود.
-
تبسم زدن
لغتنامه دهخدا
تبسم زدن . [ ت َ ب َس ْ س ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) تبسم کردن ، لبخند زدن : عشق چون مهر تبسم زندم بر لب زخم غمزه انگشتر الماس نگین افشاند. طالب آملی (از بهار عجم ) (از آنندراج ).رجوع به تبسم و دیگر ترکیب های آن شود.
-
تبسم مینا
لغتنامه دهخدا
تبسم مینا. [ ت َ ب َس ْ س ُ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از ریخته شدن شراب از مینا در جام . (بهار عجم ) (آنندراج ). قلقل مینا. (مجموعه ٔ مترادفات ) : افروخت از تبسم مینا ایاغ ماتر شد ز خنده های صراحی دماغ ما.سلیم (از مجموعه ٔ مترادفات ) (از ب...
-
تبسم افشان
لغتنامه دهخدا
تبسم افشان . [ ت َ ب َس ْ س ُاَ ] (نف مرکب ) تبسم پاش . شکفته . خندان : ز بس هوای چمن ذوق اتحاد انگیخت هزار غنچه به یک لب تبسم افشان شد.طالب آملی (از بهار عجم ) (از آنندراج ).
-
تبسم پاشی
لغتنامه دهخدا
تبسم پاشی . [ ت َ ب َس ْ س ُ ] (حامص مرکب ) تبسم افشانی . خندان بودن . شکفته بودن : ز گرد وحشت ما تیره بختان فیض میجوشدتبسم پاشی صبح است ، چین دامن شبها. میرزا بیدل (از بهار عجم ) (از آنندراج ).رجوع به تبسم و دیگر ترکیب های آن شود.
-
تبسم کردن
لغتنامه دهخدا
تبسم کردن . [ ت َ ب َس ْ س ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لب شیرین کردن ، لب سفید کردن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 88). ابتسام . لبخند زدن : عمر تبسم کرد و ایشان رااشاره کرد بازگردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 238).زنهار ازین تبسم شیرین که میکنی کز خنده ٔ شکوفه ٔ سیرا...
-
تبسم کنان
لغتنامه دهخدا
تبسم کنان . [ ت َ ب َس ْ س ُ ک ُ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) لبخندزنان . لبخندکنان . در حالت لبخند : تبسم کنان گفتشان اوستادکه بررفتگان دل نباید نهاد. نظامی .تبسم کنان زیرلب چیزی همیگفت . (گلستان ).تبسم کنان گفتش ای تیزهوش اصم به که گفتار باطل نیوش . (بوست...
-
شیرین تبسم
لغتنامه دهخدا
شیرین تبسم . [ ت َ ب َس ْ س ُ ] (ص مرکب ) آنکه خنده ٔ وی دارای حلاوت باشد. (ناظم الاطباء). با لبخند دلفریب : شیرین تبسمی که مرا راه دل زده ست از موم مهر بر دهن انگبین زده ست .صائب تبریزی (ازآنندراج ).
-
تبسم به لب درشکستن
لغتنامه دهخدا
تبسم به لب درشکستن . [ ت َ ب َس ْ س ُ ب ِ ل َ دَ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) از خنده بازداشتن . خنده را فروکشتن . مانع از خنده شدن : برویم در خنده بستن چراتبسم بلب در شکستن چرا.ظهوری (از بهار عجم ) (از آنندراج ).